عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



نسیم دانه را از دوش مورچه انداخت... مورچه دانه را دوباره بر دوشش گذاشت و به خدا گفت: " گاهی یادم میرود که هستی ، کاش بیشتر نسیم می وزید... "






نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 205
بازدید ماه : 2224
بازدید کل : 91925
تعداد مطالب : 281
تعداد نظرات : 613
تعداد آنلاین : 1

آمار مطالب

:: کل مطالب : 281
:: کل نظرات : 613

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 21

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 5
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 205
:: بازدید ماه : 2224
:: بازدید سال : 5219
:: بازدید کلی : 91925

RSS

Powered By
loxblog.Com

خدایا.. تقدیر دوست عزیزم را زیبا بنویس تا جز لبخند از او نبینم..

مشخصات یه پسر خوب
28 بهمن 1388 ساعت 6:8 بعد از ظهر | بازدید : 1506 | نوشته ‌شده به دست محمد طغیانی | ( نظرات )

مطالب طنز یکتا                                                



:: موضوعات مرتبط: طنز , ,
:: برچسب‌ها: طنز ,
|
امتیاز مطلب : 69
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
:: ادامه مطلب ...
سرانجام قصه ی چت!
27 بهمن 1388 ساعت 10:29 بعد از ظهر | بازدید : 1363 | نوشته ‌شده به دست محمد طغیانی | ( نظرات )

مطالب طنز یکتا                                                



:: موضوعات مرتبط: طنز , ,
:: برچسب‌ها: طنز ,
|
امتیاز مطلب : 47
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
:: ادامه مطلب ...
زن، چراغ خانه است!
27 بهمن 1388 ساعت 10:27 بعد از ظهر | بازدید : 1327 | نوشته ‌شده به دست محمد طغیانی | ( نظرات )

مطالب طنز یکتا                                                



:: موضوعات مرتبط: طنز , ,
:: برچسب‌ها: طنز ,
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
:: ادامه مطلب ...
مطالب طنز و خنده دار و جوک و (من قصدی از این مطلب ندارم)
27 بهمن 1388 ساعت 10:23 بعد از ظهر | بازدید : 1239 | نوشته ‌شده به دست محمد طغیانی | ( نظرات )

مطالب طنز یکتا                                                

 


:: موضوعات مرتبط: طنز , ,
:: برچسب‌ها: طنز ,
|
امتیاز مطلب : 53
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
:: ادامه مطلب ...
مزایای تهران
26 بهمن 1388 ساعت 8:54 بعد از ظهر | بازدید : 1265 | نوشته ‌شده به دست محمد طغیانی | ( نظرات )

مطالب طنز یکتا                                                



:: موضوعات مرتبط: طنز , ,
:: برچسب‌ها: طنز ,
|
امتیاز مطلب : 46
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
:: ادامه مطلب ...
شوخي با داستانهاي كتاب فارسي - تعريف بعضي از كلمات ( طنز)
26 بهمن 1388 ساعت 8:53 بعد از ظهر | بازدید : 1261 | نوشته ‌شده به دست محمد طغیانی | ( نظرات )



مطالب طنز یکتا                                                



:: موضوعات مرتبط: طنز , ,
:: برچسب‌ها: طنز ,
|
امتیاز مطلب : 65
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
:: ادامه مطلب ...
تفاوتهاي اخلاقي مردان و زنان (طنز)
26 بهمن 1388 ساعت 8:44 بعد از ظهر | بازدید : 1254 | نوشته ‌شده به دست محمد طغیانی | ( نظرات )

مطالب طنز یکتا                                                



:: موضوعات مرتبط: طنز , ,
:: برچسب‌ها: طنز ,
|
امتیاز مطلب : 71
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
:: ادامه مطلب ...
آیا این مطالب جالب را می دانستید
دو شنبه 26 بهمن 1388 ساعت 8:41 بعد از ظهر | بازدید : 1201 | نوشته ‌شده به دست محمد طغیانی | ( نظرات )

  آيا اين مطالب جالب را مي دانستيد ؟

آیا میدانستید که اگر جمعیت چین به شكل یك صف از مقابل شما راه بروند، این صف به خاطر سرعت تولید مثل هیچ‌وقت تمام نخواهد شد ؟

آیا میدانستید که خطوط هوایی آمریكا با كم كردن فقط یك زیتون از سالاد هر مسافر در سال 1987 توانست 40000$ صرفه‌جویی كند ؟

آیا میدانستید که سالانه ۵۰۰ فیلم در امریكا و ۷۰۰ فیلم در هند ساخته میشود ؟

آیا میدانستید که فیلها قادرند روزانه ۶۰ گالن آب و ۲۵۰ كیلوگرم یونجه مصرف كنند ؟

آیا میدانستید که كانگوروها قادرند ۳ متر به بالا و ۸ متر به جلو بپرند ؟

آیا میدانستید که بزرگترین مجسمه بودا در چین قرار دارد که بلندای آن ۴۱۶ و پهنای آن ۶۸ متر میباشد

آیا میدانستید که عطسه یك شخص بیمار ۵ هزار قطره ریز که حاوی ویروس است در فضا پخش میکند

آیا میدانستید که پیاز بعلت داشتن انسولین و اینولین برای مبتلای به مرض قند مفید است ؟

آیا میدانستید که اصلاح صورت را اسکندر مد کرد؟ بطوری که هرگز اصلاح نکرده به میدان جنگ نمی رفت ؟

آیا میدانستید که فیلها از بوی عسل بدشان می آید. حتی بوی عسل فیل ها را فراری می دهد ؟

آیا میدانستید که خانومها بیشتر از آقایون مبتلا به بیماری دیابت میشوند ؟

آیا میدانستید که دلفین ها هر ۳ سال، فقط ۱ بچه بدنیا میاورند و عمر متوسط آنها ۴۰ سال میباشد ؟

آیا میدانستید که نوشیدن قهوه در طولانی مدت در فشار خون خانم‌ها تعادل ایجاد می‌كند ؟

آیا میدانستید که مروارید درون سركه ذوب میگردد ؟

آیا میدانستید که ۲۰۰ میلیون موجود زنده روی زمین وجود دارد که انسان یکی از آنها است ؟

آیا میدانستید که یک قطره اب دارای ۱۰۰ میلیارد اتم است ؟

آیا میدانستید که ۸۰ ٪ موجودات دنیا را حشرات تشکیل داده اند ؟

آیا میدانستید که گربه قادر نیست مزه شیرین را تشخیص دهد ؟

آیا میدانستید که یک گرم سم مار کبری می تواند ۱۵۰ نفر را بکشد ؟

آیا میدانستید که ماموت‌ها كه 10 هزار سال پیش منقرض شدند تا 6 سالگی شیر مادرشان را می‌خوردند ؟

آیا میدانستید که حس چشایی نوعی پروانه بزرگ ۱۳ هزار بار دقیق تر از انسان است ؟

آیا میدانستید که لاما شتر بدون کوهانی است که به هنگام عصبانیت بر صورت طرف مقابل تف می اندازد ؟

آیا میدانستید که فیل تنها حیوانی است که می تواند ایستادن روی سر و گردن را یاد بگیرد ؟

آیا میدانستید که یک فرد معمولی در طول عمر خود حدود ۲۰ کیلو گرم گرد و خاک و آشغال تنفس کرده است ؟

آیا میدانستید که نرخ تولد نوزادان در ایران و جهان برابر است با 106 نوزاد پسر در ازای هر 100 نوزاد دختر و تا رده سنی 40 سال نسبت ها به همین گونه اند ؟

آیا میدانستید که مردان بهتر از زنان می توانند نوشته های ریز را بخوانند ولی شنوایی خانم ها بهتر از آقایان است ؟

آیا میدانستید که قلب یک زن تندتر از قلب یک مرد می تپد ؟

آیا میدانستید که جوانان هندی شادترین و جوانان ژاپنی افسرده‌ترین‌های جهانند ؟

آیا میدانستید که اگر تخم مرغ را در آبی که محلول شکر در آن وجود دارد قرار دهیم،تخم مرغ در آب شناور میشود؟

آیا میدانستید که چتر نجات قبل از هواپیما اختراع شده است ؟

آیا میدانستید که تعداد فیلم های تولید شده در سینمای هند از فیلم های تولیدی در هالیوود بیشتر است ؟

آیا میدانستید که اولین تلفن همراه در سال 1924 اختراع شد ؟

آیا میدانستید که مصریان باستان روی بالش هایی که از سنگ درست شده بود می خوابیدند ؟

آیا میدانستید که خورشید ۳۳۰،۰۰۰ مرتبه از زمین بزرگتر است ؟

آیا میدانستید که یک فرد معمولی بطور متوسط روزی ۲۳،۰۰۰ مرتبه تنفس می کند ؟

آیا میدانستید که وقتی به خورشید نگاه می‌كنید صحنه 8 دقیقه قبل از آن را مشاهده می‌كنید ؟

آیا میدانستید که زمین در آغاز پیدایش خود 2000 بار بزرگ‌تر از حجم كنونی خود را داشته است ؟

آیا میدانستید که اولین شبکه ی تلویزیونی جهان (شبکه انگلستان bbc )در سال ۱۹۲۹ پخش برنامه های آزمایشی را آغاز کرد و در سال ۱۹۳۹ برای اولین بار در جهان این برنامه ها منظم و دایمی شد ؟

آیا میدانستید که ۶۰٪ از ماهواره های جهان نظامی و ۴۰٪ بقیه غیر نظامی است ؟

آیا میدانستید که مساحت سوراخ اوزون 34 میلیون كیلومتر مربع یا به اندازه آمریكای شمالی است ؟

آیا میدانستید که سالانه 3,1 میلیون مترمكعب چوب صرف چوب‌های غذاخوری در چین می‌شود ؟

آیا میدانستید که خورشید كوچك‌ترین ستاره دنیا است ؟

آیا میدانستید که مردم فیلیپین به بیش از 1000 لهجه سخن می‌گویند ؟

آیا میدانستید که عمر مفید انسان‌ها با توجه به اعدادی که در كف دستشان نوشته شده است قابل برآورد است ؟ نگاه كنید : 63 = 18 - 81

آیا میدانستید که از بین کلمات و واژه های شناخته شده در سراسر دنیا رتبه اول را کلمه 'Okey' دارد و رتبه دوم ار آن 'Cocacola' (کوکا کولا) است ؟

آیا میدانستید که تفنگ در فضا هم میتواند شلیک کند ؟ ممکن است جواب شما به این سوال منفی باشد با این استدلال که انفجاری که باعث شلیک گلوله تفنگ میشود نیاز به اکسیژن جهت احتراق دارد ، ولی در عمل اینگونه نیست. بدینصورت که با کشیدن ماشه ، سوزن تفنگ رها شده ، به فشنگ برخورد میکند و ایجاد جرقه میکند. فشنگ حاوی خرج (ماده انفجاری) است که خود حاوی ماده ایست بنام نیترات پتاسیم که در ساختار آن اکسیژن وجود دارد و بدلیل جرقه مشتعل شده و اکسیژن لازم را برای ادامه فرایند سوختن آزاد میکند و در نهایت انفجار خرج باعث تولید گاز و پرتاب شدن گلوله از لوله تفنگ میشود.
 



:: موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 69
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
4 تا مطلب خيلي كوتاه و خيلي قشنگ
دو شنبه 26 بهمن 1388 ساعت 8:35 بعد از ظهر | بازدید : 1342 | نوشته ‌شده به دست محمد طغیانی | ( نظرات )

  1-يكي از كشاورزان منطقه اي، هميشه در مسابقه‌ها، جايزه بهترين غله را به ‌دست مي‌آورد و به ‌عنوان كشاورز نمونه شناخته شده بود. رقبا و همكارانش، علاقه‌مند شدند راز موفقيتش را بدانند. به همين دليل، او را زير نظر گرفتند و مراقب كارهايش بودند. پس از مدتي جستجو، سرانجام با نكته‌ عجيب و جالبي روبرو شدند. اين كشاورز پس از هر نوبت كِشت، بهترين بذرهايش را به همسايگانش مي‌داد و آنان را از اين نظر تأمين مي‌كرد. بنابراين، همسايگان او مي‌بايست برنده‌ مسابقه‌ها مي‌شدند نه خود او!
كنجكاويشان بيش‌تر شد و كوشش علاقه‌مندان به كشف اين موضوع كه با تعجب و تحير نيز آميخته شده بود، به جايي نرسيد. سرانجام، تصميم گرفتند ماجرا را از خود او بپرسند و پرده از اين راز عجيب بردارند.
كشاورز هوشيار و دانا، در پاسخ به پرسش همكارانش گفت: «چون جريان باد، ذرات باروركننده غلات را از يك مزرعه به مزرعه‌ ديگر مي‌برد، من بهترين بذرهايم را به همسايگان مي‌دادم تا باد، ذرات باروركننده نامرغوب را از مزرعه‌هاي آنان به زمين من نياورد و كيفيت محصول‌هاي مرا خراب نكند!»
همين تشخيص درست و صحيح كشاورز، توفيق كاميابي در مسابقه‌هاي بهترين غله را برايش به ارمغان مي‌آورد.
گاهي اوقات لازم است با كمك به رقبا و ارتقاء كيفيت و سطح آنها، كاري كنيم كه از تأثيرات منفي آنها در امان باشيم
________________________________________

2- مشتري خود را بشناسيد
يكي از نمايندگان فروش شركت كوكاكولا، مايوس و نا اميد از خاورميانه بازگشت.
دوستي از وي پرسيد: «چرا در كشورهاي عربي و فارسي موفق نشدي؟»
وي جواب داد: «هنگامي كه من به آنجا رسيدم مطمئن بودم كه مي توانم موفق شوم و فروش خوبي داشته باشم. اما مشكلي كه داشتم اين بود كه من عربي و فارسي نمي دانستم. لذا تصميم گرفتم كه پيام خود را از طريق پوستر به آنها انتقال دهم. بنابراين سه پوستر زير را طراحي كردم:
پوستر اول مردي را نشان مي داد كه خسته و كوفته در بيابان بيهوش افتاده بود.
پوستر دوم مردي كه در حال نوشيدن كوكا كولا بود را نشان مي داد.
پوستر سوم مردي بسيار سرحال و شاداب را نشان مي داد.
پوستر ها را در همه جا چسباندم.»
دوستش از وي پرسيد: «آيا اين روش به كار آمد؟»
وي جواب داد: «متاسفانه من نمي دانستم عربهاو فارسها از راست به چپ مي خوانند و لذا آنها ابتدا تصوير سوم، سپس دوم و بعد اول را ديدند.»
قبل از هر کار جدیدی باید مطالعات اولیه به صورت کامل با در نظر گرفتن همه جوانب انجام بشود.
________________________________________

3- مي گويند در زمانهاي دور پسري بود كه به اعتقاد پدرش هرگز نمي توانست با دستانش كار با ارزشي انجام دهد. اين پسر هر روز به كليسايي در نزديكي محل زندگي خود مي رفت و ساعتها به تكه سنگ مرمر بزرگي كه در حياط كليسا قرار داشت خيره مي شد و هيچ نمي گفت. روزي شاهزاده اي از كنار كليسا عبور كرد و پسرك را ديد كه به اين تكه سنگ خيره شده است و هيچ نمي گويد. از اطرافيان در مورد پسر پرسيد. به او گفتند كه او چهار ماه است هر روز به حياط كليسا مي آيد و به اين تكه سنگ خيره مي شود و هيچ نمي گويد.
شاهزاده دلش براي پسرك سوخت. كنار او آمد و آهسته به او گفت: «جوان، به جاي بيكار نشسستن و زل زدن به اين تخته سنگ، بهتر است براي خود كاري دست و پا كني و آينده خود را بسازي.»
پسرك در مقابل چشمان حيرت زده شاهزاده، مصمم و جدي به سوي او برگشت و در چشمانش خيره شد و محكم و متين پاسخ داد: «من همين الان در حال كار كردن هستم!» و بعد دوباره به تخته سنگ خيره شد.
شاهزاده از جا برخاست و رفت. چند سال بعد به او خبر دادند كه آن پسرك از آن تخته سنگ يك مجسمه با شكوه از حضرت داوود ساخته است. مجسمه اي كه هنوز هم جزو شاهكارهاي مجسمه سازي دنيا به شمار مي آيد. نام آن پسر «ميكل آنژ» بود!
قبل از شروع هر کار فیزیکی بهتر است که به اندازه لازم در موردش فکر کرد. حتی اگر زمان زیادی بگیرد.

________________________________________

3-زني هنگام بيرون آمدن از خانه , سه پيرمرد با ريش هاي بلند سفيد را ديد که جلوي در نشسته اند. زن گفت:هر چه فکر مي کنم شما را نمي شناسم؛ اما بايد گرسنه باشيد. لطفا' بيايد تو و چيزي بخوريد.
آنها پرسيدند: آيا همسرت در خانه است؟ زن گفت: نه . آنها گفتند: پس ما نمي توانيم بياييم
غروب، وقتي مرد به خانه آمد، زنش براي او تعريف کرد که چه اتفاقي افتاده است. مرد گفت: برو به آنها بگو من خانه هستم و دعوتشان کن .
زن بيرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. اما آنها گفتند: ما نمي توانيم باهمديگر وارد خانه بشويم. زن پرسيد: چرا؟ يکي از پيرمردها در حالي که به دوست ديگرش اشاره مي کرد، گفت: اسم اين ثروت است و سپس به پيرمرد ديگر رو کرد و گفت: اين يکي موفقيت و اسم من هم عشق.
برو به همسرت بگو که فقط يکي از ما را براي حضور در خانه انتخاب کند.
زن رفت و آنچه اتفاق افتاده بود را تعريف کرد. شوهر خوشحال شد . گفت: چه خوب!! اين يه موقعيت عاليست . ثروت را دعوت مي کنيم. بگذار بيايد و خانه را لبريز کند!
زن که با انتخاب شوهرش مخالف بود، گفت: عزيزم! چرا موفقيت را دعوت نکنيم؟
دختر خانواده که از آن سوي خانه به حرفهاي آنها گوش مي داد، نزديک آمد و پيشنهاد داد: بهتر نيست عشق را دعوت کنيم تا خانه را از وجود خود پر کند؟ شوهر به همسرش گفت: بگذار به حرف دخترمان گوش کنيم پس برو بيرون و عشق را دعوت کن.
زن بيرون رفت و به پيرمردها گفت: آن که نامش عشق است ، بيايد و مهمان ما شود. در حالي که عشق قدم زنان به سوي خانه مي رفت، دو پيرمرد ديگر هم دنبال او راه افتادند. زن با تعجب به ثروت و موفقيت گفت: من فقط عشق را دعوت کردم، شما چرا مي آييد؟
اين بار پيرمردها با هم پاسخ دادند: اگر شما ثروت يا موفقيت را دعوت کرده بوديد، دو تاي ديگر بيرون مي ماندند، اما شما عشق را دعوت کرديد، هر کجا او برود، ما هم با او مي رويم. هر کجا عشق باشد، ثروت و موفقيت هم هست!



:: موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 67
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
آیا می دانستید (3)
دو شنبه 26 بهمن 1388 ساعت 8:30 بعد از ظهر | بازدید : 1171 | نوشته ‌شده به دست محمد طغیانی | ( نظرات )


آیا می دانستید که ...
آیا میدانستید که نزدیکترین ستاره به ما یکسال نوری فاصله دارد
آیا میدانستید که انسان برای اولین بار در سال 1783 م بود که پرواز را تجربه کرد و توانست هشت کیلو متر با بالن پرواز کند
آیا میدانستید که در سال 2035 م جمیعت هند از جمیعت چین بیشتر خواهد شد و در سال 2050 م جمیعت هند به بیش از یک ملیارد ششصد ملیون نفر خواهد رسید
آیا میدانستید که جمیعت جهان تا پنجاه سال آینده از مرز نه میلیارد نفر خواهد گذشت
آیا میدانستید که که گرمترین سیاره منظومه شمسی زهره می باشد این سیاره درجه حرارت تقریباً ثابتی دارد که برابر با 462 سانتی گراد می باشد
آیا میدانستید که نقره صد ها بار بیش از سایر مواد ضد عفونی قوی تر است و ششصدو پنجاه نوع مکروب را از بین می برد
آیا میدانستید که فیل بالغ روزانه 220 کیلو گرام غذا و 200 لیتر آب مصرف میکند
آیا میدانستید که مساحت کره زمین 515 ملیون کیلو متر است
آیا میدانستید که حنجره زرافه تار صوتی ندارد و گنگ است
آیا میدانستید که پلکک زدن زنان دو برار پللک زدن مردان است
آیا میدانستید که حلزون می تواند تا سه سال بخوابد
آیا میدانستید که خوک به لحاظ فیزیک بدن قادر به دیدن اسمان نیستند
آیا میدانستید که لایه پوستی که آرنج دست را پوشیده هر ده روز یکبار عوض میشود
آیا میدانستید که تجربه نشان داده ست که مرغ با شنیدن موسیقی بزرگترین تخم را میگـــذارد
آیا میدانستید که مورچه کارگر تا پنج سال و مورچه ملکه تا بیست و پنج سال عمر میکند
آیا میدانستید که سریعترین پرنده شاهین است و میتواند تا سرعت 200 کیلو متر در ساعت پرواز کند
آیا میدانستید که در شیلی صحرایی وجود دارد که هزاران سال میشود در آن باران نباریده
آیا میدانستید که خرگوش و طوطی تنها حیواناتی استند که بدون برگشتن به عقب پشت سر خود را ببینند
آیا میدانستید که طول قد هر انسان سالم برابر هشت وجب دست خود اوست
آیا میدانستید که بدن انسان پنجاه هزار کیلومتر رشته عصبی دارد
آیا میدانستید که چشم سالم انسان میتواند ده ملیون رنگ مختلف را ببیند و از هم دیگر جدا نماید
آیا میدانستید که همه نوزادان میگو نر متولد میشوند و بعد از چند هفته بخشی از نوزادان به ماده تبدیل میشوند
آیا میدانستید که تعداد افرادی که در اثر گزندگی زنبور میمیرند بیش از افرادی استند که در اثر مار گزدگی میمیرند
آیا میدانستید که عریض ترین آبشار جهان خن در لائوس است عرضی تقریباً یازده کیلو متر و ارتفاعی بین پانزده تا بیست و یک متر دارد
آیا میدانستید بدن انسان قادر است در ظرف یک ساعت دو لیتر عرق تولد کند
آیا میدانستید که کشور تایوان از نظر موقیعت جغرافیائی در خطرناکترین نقطعه جهان قرار دارد .منظور از نظر حوادث طبیعی می باشد
آیا میدانستید برای فرار از جاذبه زمین به سرعت یازده کلیومتر در ثانیه نیاز است
آیا میدانستید که قد انسان تا 20 الی 25 سالگی و گاهی هم تا سن 40 سالگی بلند میشود و از 40 سالگی به بعد قد انسان هر دو سال حدود شش ملی متر کوتاه می شود
آیا میدانستید ده کشور پهناور جهان شامل روسیه،کانادا، چین، امریکا، برازیل، هند آرژانتین، قزاقستان و سودان می باشند
آیا میدانستید که زخمهای سوسمار چرک نمی کند زیرا خون آنها دارای ماده است که از چرک کردن زخمها جلوگیری میکند
آیا میدانستید که در بدن هر ثانیه تقریباً سه ملیون گلبول خون میمیرد ولی خوشبختانه در همان ثانیه سه ملیون گلبول سرخ در بدن ساخته می شود
آیا میدانستید که مغز بیشتر انرژی را در بدن مصرف میکنند به همین دلیل هم از سایر نقاط بدن گرمتر است
آیا میدانستید که انجیر خشک کرده شش برار انجیر تازه مقوی تر است
آیا میدانستید که اولین عکس دنیا توسط ژوزف نسیفورنی نیپس افسر متقاعد فرانسوی در سال 1827 از املاک شخصی خویش به ثبت رسانید
آیا میدانستید که سرکه قدیمیترین تیزابی است که توسط مصریان در حدود سه هزار سال قبل کشف و شناخته ش د
آیا میدانستید که هر چشم مگس دارای 10 هزار عدسی میباشد
آیا میدانستید که مقاومت موش صحرایی در برابر بی آبی بیشتر از شتر میباشد
آیا میدانستید یک نوع وزغ وجود دارد که در بدن خود سم كافی برای كشتن دوهزار و دویست انسان در اختیار دارد
آیا میدانستید دنیا از هر پنج نفر چهار نفرش موهایش تیره میباشد
آیا میدانستید که خرس كوالا هر گز آب نمی‌نوشد و آب مورد نیاز خود را با خوردن برگ گیاهان تامین می‌كند
آیا میدانستید که روزانه فقط در قاره آفریقا سه هزار نفر جان خود را در اثر مبتلا به بیماری مارالیا از دست میدهند و سالانه فقط یک میلیون کودک در دنیا جان خود را بر اثر این بیماری از دست مید  



:: موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 71
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
آیا می دانستید (2)
دو شنبه 26 بهمن 1388 ساعت 8:27 بعد از ظهر | بازدید : 1175 | نوشته ‌شده به دست محمد طغیانی | ( نظرات )


آيا اين مطالب جالب را مي دانستيد

آیا میدانستید اولـیـن تــمـاس تـلفـنی ایـران سـال 1285 خـورشـیـدی در تـهـران برقرارشد
آیا میدانستید که هر فرد هنـگام غــذا خـــوردن بطور مـتـوسط 295 بار عمل بلعیدن را انجام می دهد
آیا میدانستید که خواب كمتر از 6 ساعت و بیشتر از 8 ساعت، خطر ابتلا به دیابت را افزایش میدهد
آیا میدانستید طولانی ترین دوران حاملگی متعلق به فیل هندی هست که ششصد روز به طول میانجامد، بهتر است بدانید که دروان حاملگی کرگدن نیز به چهارصد و نود روز بطول می انجامد
آیا میدانستید که اثر سیب در بیـدار نـگـهـداشتن افـراد در شـب بـیشـتر از قـهــوه و كافئین است
آیا میدانستید که کسانی که قرمز میپوشند از اعتماد بیشتری نسبت به خود بر خوردارند
آیا میدانستید كه کسانی که زرد میپوشند از زیبایی خود لذت میبرند
آیا میدانستید كه کسانی که لباس مشکی به تن میکنند نمیخواهند مورد توجه قرار گیرند ولی به کمک و درک شما نیاز دارند
آیا میدانستید كه زمانی که به کسی کمک میکنید اثر آن دوبار به سوی شما بر میگردد
آیا میدانستید که داریوش برای اولین بار در ایران وزارت راه - وزارت آب - سازمان املاك -سازمان اطلاعات - سازمان پست و تلگراف ( چاپارخانه ) را بنیان نهاد
آیا میدانستید که خون میگوها آبی رنگ است و عنكبوتها خونی روشن و شفاف دارند
آیا میدانستید اولین تمبر جهان در سال 1840 در انگلستان به چاپ رسید
آیا میدانستید كلمه شاهراه از راهی كه كورش کبیر بین سارد پایتخت كارون و پاسارگاد احداث كرد گرفته شده است
آیا میدانستید که تنها با خوردن یك عدد گوجه‌فرنگی در روز نزدیك به نصف نیاز روزانه‌تان به ویتامین ث را دریافت می‌كنید
آیا میدانستید که اردنی ها چاقترین مردمان دنیا را دارند، بهتر از این را هم بدانید که هفتاد و پنج درصد از خانومها و شصت درصد آقایون اردنی چاق هستند
آیا میدانستید که اولین مردمانی كه نخ را كشف كردند و موفق به ریسیدن آن شدند ایرانیان بودند
آیا میدانستید که اصلاح صورت را اسکندر مقدونی مد کرد؟ بطوری که هرگز اصلاح نکرده به میدان جنگ نمی رفت
آیا میدانستید اولین مردمانی كه مس را كشف كرد ایرانیان بودند
آیا میدانستید اولین مردمانی كه نخ را كشف كردند و موفق به ریسیدن آن شدند ایرانیان بودند
آیا میدانستید اولین ارتش سواره در دنیا توسط سام ایرانی اختراع شد با 115 سرباز
آیا میدانستید اولین مردمانی كه حروف الفبا را ساختند در 7000 سال پیش در جنوب ایران ، ایرانیان بودند
آیا میدانستید اولین مردمانی كه شیشه را كشف كردند و از آن برای منازل استفاده كردند ایراینان بودند
آیا میدانستید اولین مردمانی كه زغال سنگ را كشف كردند ایرانیان بودند
آیا میدانستید که قلب میگو ها در سر آنها قرار دارد
آیا میدانستید که كانگوروها قادرند 3 متر به سمت بالا و 8 متر به سمت جلو بپرند
آیا میدانستید که فقط 11 درصد از جمعیت دنیا چپ دست هستند
آیا میدانستید که لاشخورها قادر به دیدن یك موش كوچك از ارتفاع 4 كیلومتری میباشند
آیا میدانستید که اغلب مارها دارای 6 ردیف دندان میباشند
حالا دیگه همتون همه چی میدونین
آیا میدانستید در برج ایفیل دو میلیون و نیم پیچ به کار رفته است
آیا میدانستید چین بیشتر از هر کشوری همسایه دارد، چین با سیزده کشور هم مرز است  



:: موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 74
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
می دونی باهوش ترین انسان تاریخ کیه
دو شنبه 26 بهمن 1388 ساعت 8:21 بعد از ظهر | بازدید : 1268 | نوشته ‌شده به دست محمد طغیانی | ( نظرات )

ضریب هوشی ایرانیان در میان ملتهای جهان
جالبه: می دونی باهوش ترین انسان تاریخ کیه
باهوش ترین انسان تاریخ ویلیام جیمز سایدیس امریکایی در سال ۱۸۹۸ میلادی (۱۲۷۷شمسی به دنیا آمد او در یک سالگی نوشتن را یاد گرفت و در ۵ سالگی به ۵زبان رایج دنیا تکلم میکرد و در ۱۱ سالگی استاد دانشگاه هاروارد بود او سر انجام در ۴۶ سالگی در سال ۱۹۴۴ میلادی درگذشت جالب توجه اینکه ضریب هوشی او ۲۵۰ بوده است با این توصیف که ضریب هوشی انسان معمولی بین ۸۵ تا ۱۱۵ است و ایم رقم در انسانهای نابغه بین ۱۵۵ تا ۲۰۰ قرار دارد برای مثال ضریب هوشی گالیله را ۱۸۰ تخمین میزنند و ضریب هوشی بیل گیتس بنیان گذار شرکت نرم افزاری مایکروسافت ۱۶۰ است.

 



:: موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 69
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
لذت های کم هزینه
دو شنبه 26 بهمن 1388 ساعت 8:12 بعد از ظهر | بازدید : 1183 | نوشته ‌شده به دست محمد طغیانی | ( نظرات )

 

گه كمی و فقط كمی بخواهیم از زندگی لذت ببریم و نگاهمان را كمی بهتر كنیم بسیاری از لذت ها نه وقت زیادی می خواهد و نه پول زیادی. پس منتظر تغییرات زیاد در یه روزی كه معلوم نیست كی باشد نباشیم...در کوچکترین اتفاقات عظیم ترین تجارب بشر نهفته است . باور کنید ...

1-گاهی به تماشای غروب آفتاب بنشینیم.

2 -سعی كنیم بیشتر بخندیم.

3- تلاش كنیم كمتر گله كنیم.

4 - با تلفن كردن به یك دوست قدیمی، او را غافلگیر كنیم.

5 -گاهی هدیه‌هایی كه گرفته‌ایم را بیرون بیاوریم و تماشا كنیم.

6 - بیشتردعا كنیم.

7 -در داخل آسانسور و راه پله و... باآدمها صحبت كنیم.

8- هر از گاهی نفس عمیق بكشیم.

9- لذت عطسه كردن را حس كنیم.

10- قدر این كه پایمان نشكسته است را بدانیم.

11- زیر دوش آواز بخوانیم.

12-سعی كنیم با حداقل یك ویژگی منحصر به فرد با بقیه فرق داشته باشیم .

13- گاهی به دنیای بالای سرمان خیره شویم.

14- با حیوانات و سایر جانداران مهربان باشیم.

15- برای انجام كارهایی كه ماهها مانده و انجام نشده در آخر همین هفته برنامه‌ریزی كنیم!

16- از تفكردرباره تناقضات لذت ببریم.

17- برای كارهایمان برنامه‌ریزی كنیم و آن را طبق برنامه انجام دهیم. البته كار مشكلی است!

18- مجموعه‌ای از یك چیز (تمبر، برگ، سنگ، كتاب و... برای خودمان جمع‌آوری كنیم.

19- در یك روز برفی با خانواده آدم برفی بسازیم.

20- گاهی در حوض یا استخر شنا كنیم، البته اگر كنار ماهی‌ها باشد چه بهتر.

21- گاهی از درخت بالا برویم.

22- احساس خود را در باره زیبایی ها به دیگران بگوئیم.

23- گاهی كمی پابرهنه راه برویم!.

24- بدون آن كه مقصد خاصی داشته باشیم پیاده روی كنیم.

25- وقتی كارمان را خوب انجام دادیم مثلا امتحاناتمان تمام شد، برای خودمان یك بستنی بخریم و با لذت بخوریم

26- در جلوی آینه بایستیم وخودمان را تماشا كنیم.

27- سعی كنیم فقط نشنویم، بلكه به طور فعال گوش كنیم.

28- رنگها را بشناسیم و از آنها لذت ببریم .

29- وقتی از خواب بیدار می‌شویم، زنده بودن را حس كنیم.

30- زیر باران راه برویم.

31- كمتر حرف بزنیم و بیشترگوش كنیم ..

32- قبل از آن كه مجبور به رژیم گرفتن بشویم، ورزش كنیم و مراقب تغذیه خود باشیم .

33- چند بازی و سرگرمی مانند شطرنج و... را یاد بگیریم.

34- اگر توانستیم گاهی كنار رودخانه بنشینیم و در سكوت به صدای آب گوش كنیم.

35- هرگز شوخ طبعی خود را از دست ندهیم.

36- احترام به اطرافیان را هرگز فراموش نكنیم.

37- به دنیای شعر و ادبیات نزدیك تر شویم.

38- گاهی از دیدن یك فیلم در كنار همه اعضای خانواده لذت ببریم.

39- تماشای گل و گیاه را به چشمان خود هدیه كنیم.

40- از هر آنچه كه داریم خود و دیگران استفاده كنیم ممكن است فردا دیر باشد

 

 



:: موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
آیا میدانستید؟
دو شنبه 26 بهمن 1388 ساعت 8:7 بعد از ظهر | بازدید : 1592 | نوشته ‌شده به دست محمد طغیانی | ( نظرات )

جالبه بدانید : بی رحم ترین حشره دنیــا
آیا میدانستید؟
آيا ميدانستيد كه پل خواجو در زمان سلاطين صفويه در اصفهان ساخته شده است ؟
آيا ميدانستيد كه گوش و بيني در تمام طول عمر انسان در حال رشد ميباشد و بزرگتر ميشود ؟
آيا ميدانستيد كه نام پايتخت قرقيزستان بيشکک است و مساحت آن از استان کرمان کمتر است ؟
آيا ميدانستيد كه بيش از صد ميليــــــــارد کهکشان تا به اکنون در جهان شناسايي شده اند ؟
آيا ميدانستيد که اسب ماده سي دندان و اسب نر سي و شش دندان دارد ؟
آيا ميدانستيد که سياره اورانوس پانزده قمر ? ماه ? دارد ؟
آيا ميدانستيد که زمين از حيث بزرگي پنجمين و از حيث فاصله با خورشيد ، سومين سياره منظومه شمسي است؟
آيا ميدانستيد که کنگوکينشاسا همان کشور زئير ميباشد ؟
آيا ميدانستيد که زهر مار کبری بيشتر بر روی مراکز تنفسی اثر کرده و باعث خفگی صيد می‌شود ؟
آيا ميدانستيد که بيشتر سردردهای معمولي از کم نوشيدن آب ميباشد ؟
آيا ميدانستيد كه کشور بلغارستان از نصف استان کرمان هم کوچکتر است ؟
آيا ميدانستيد كه اندونزی چهارمين کشور پر جمعيت دنيا بعد از چين و هند و آمريکا مي باشد ؟
آيا ميدانستيد که ايراني ها روزانه بطور متوسط حتي نصف استکان هم شير نــــــميخورند ؟
آيا ميدانستيد که شواهد نشان داده است که انسان از هفتاد هزار سال پيش لباس بر تن ميکرده است ؟
آيا ميدانستيد که نامهای قديمي ترکيه ، روم شرقي و عثماني بوده است ؟
آيا ميدانستيد که دود سيگار موجود در محيط بيشتر از مصرف مواد قندی در پوسيدگي دندانهای کودکان نقش دارد ؟
آيا ميدانستيد که پروانه ها، چشم هاي مرکب دارند که تعداد آنها گاهي به هجده هزار مي رسد ؟
آيا ميدانستيد که يک نوع پشه وجود دارد که در ثاتيه هزار بار بال ميزند ؟
آيا ميدانستيد که نمک از پنج هزار سال پيش در سفره ما انسانها بوده است ؟
آيا ميدانستيد که ستارگان آبي داغتر از خورشيد و قرمز ها سردتر از آن هستند ؟
آيا ميدانستيد که استرس تا 5 برابر سيستم ايمني بدن را پايين مي آورد ؟
آیا میدانستیدكه اگر تمام رگهاي خوني را در يك خط بگذاريم تقريبا 97000 كيلو متر ميشود ؟
آيا ميدانستيد که قويترين نيروهاي دنيا بترتيب عبارتند از : نيروي هسته اي ، الكترو مغناطيس و نيروي جاذبه ؟
آيا ميدانستيد که ما حتي در روزهای ابری هم در معرض اشعه بنفش خورشيد مي باشيم ؟ بين هفتاد تا هشتاد درصد از اين نور ميتواند به راحتي از ابرها ردّ شوند !
آيا ميدانستيد که بی رحم ترین حشره دنیــا حشره دعا خوان ماده است ؟ هنگامی که حشـــره ماده از همسرش باردار می شود، به آن نیش می زند و همسر نیمه جان پس از جفتگیری غذای لذیـذی برای حشـره ماده میشود !
آيا ميدانستيد که خطر بيماري قلبي و سرطان ريه در افراد غير سيگاري كه در خانه در معرض دود سيگار اطرافيانشان هستند، بيست و پنج درصد بيشتراز ديگران است ؟
آيا ميدانستيد که آب دريا بهترين ماسک زيباي پوست است ؟ البته بخاطر منيزيم و املاح معدني موجود در آب دريا ميباشد !
آيا میدانستيد که پيشانی انسان مرکز دمای انسان است ؟ يعنی اگر شما دمای پيشانيتان را تغيير دهيد دمای بدنتان هم به همان انداره تغيير ميکند اين يکی از دلايلی است که وقتی ما می خواهيم ببينيم که آيا تب داريم يا نه دستمان را روی آن ميگذاريم !
آيا ميدانستيد که اگر روند شيوع سرطان درهمين حد بماند حدود سي و پنج درصد احتمال دارد كه شمادر طول زندگي تان به يكي از انواع سرطان مبتلا شويد ؟
آيا ميدانستيد که جنين بعد از هفته هفدهم خواب هم ميتواند ببيند ؟
آيا ميدانستيد که گربه و سگ هر كدام پنج گروه خوني دارند و انسان فقط چهار گروه ؟
آيا ميدانستيد که روباه ها همه چيز را خاكستري ميبينند ؟
آيا ميدانستيد که اسبها در مقابل گاز اشك آور مصون اند ؟
آيا ميدانستيد که زرافه ايستاده وضع حمل مي‌كند و نوزادش از فاصله 180 سانتي متري به زمين ميافتد ؟
آيا ميدانستيد که تعداد 1300 كره زمين در سياره مشتري جاي مي گيرد ؟
آيا ميدانستيد كه رود دجله به خليج فارس ميريزد ؟
آيا ميدانستيد که 85% گياهان در اقيانوسها رشد ميكنند ؟
آيا ميدانستيد که اولين تمبر جهان در سال 1840 در انگلستان به چاپ رسيد ؟
آيا ميدانستيد که سريعترين پرنده شاهين است و ميتواند با سرعت 200 كيلومتر در ساعت پرواز کند ؟
آيا ميدانستيد که اولين اتومبيل را مظفرالدين شاه قاجار به ايران وارد كرد ؟
آيا ميدانستيد که قدرت بينايي جغد 82 برابر قدرت ديد انسان است ؟
آيا ميدانستيد که در شيلي منطقه ی صحرايي وجود دارد كه هزاران سال است در آن باران نباريده است ؟
آيا ميدانستيد كه هر 50 ثانيه يک نفر در دنيا به بيماری ايدز مبتلا ميشود ؟
آيا ميدانستيد که وزن اسكلت انسان بالغ بر سيزده تا پانزده كيلوگرم است ؟
آيا ميدانستيد که خرس قطبي هنگامي كه روي دو پا مي‌ايستد حدود سه متر است ؟
آيا ميدانستيد كه زرافه ميتواند با زبانش گوشهايش را تميز کند ؟
آيا ميدانستيد که زرافه تار صوتي ندارد و لال است و نميتواند هيچ صدايي از خود در آورد ؟
آيا ميدانستيد كه هر عنكبوت تار ويژه خود را دارد و هيچگاه تارهای آنها به هم شبيه نيستند ؟

 



:: موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 66
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
زندگی نامه خیام
دو شنبه 26 بهمن 1388 ساعت 5:7 بعد از ظهر | بازدید : 1214 | نوشته ‌شده به دست محمد طغیانی | ( نظرات )

خیام
حکیم غیاث‌الدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوری (زادهٔ ۲۸ اردیبهشت ۴۲۷ خورشیدی، مرگ در ۵۱۰ خورشیدی) به خیامی و خیام نیشابوری و خیامی النیسابوریهم نامیده شده‌است. او از ریاضی‌دانان، ستاره‌شناسان و شُعرای بنام ایران در دورهٔ سلجوقی است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی او است و دارای لقب حجةالحق بوده‌است، ولی آوازهٔ وی بیشتر به واسطهٔ نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. افزون بر آنکه رباعیات خیام را به اغلب زبان‌های زنده ترجمه نموده‌اند، فیتزجرالد رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه کرده‌است که مایهٔ شهرت بیشتر وی در مغرب‌زمین گردیده‌است.
یکی از برجسته‌ترین کارهای وی را می‌توان اصلاح گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظام‌الملک، که در دورهٔ سلطنت ملک‌شاه سلجوقی (۴۲۶-۵۹۰ هجری قمری) بود، دانست. وی در ریاضیات، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجه سوم و مطالعات‌اش دربارهٔ اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضی‌دانی برجسته در تاریخ علم ثبت کرده‌است.
شماری از تذکره نویسان، خیام را شاگرد ابن سینا و شماری نیز وی را شاگرد امام موفق نیشابوری خوانده‌اند. هر چند قول مبنی بر این که خیام شاگرد ابن سینا بوده‌است، بسیار بعید می‌نماید. چون از لحاظ زمانی با هم تفاوت زیادی داشته‌اند. خیام در جایی ابن سینا را استاد خود می‌داند اما این استادی ابن سینا، جنبهٔ معنوی دارد.
همچنین از وی هم‌اکنون بیش از ۱۰۰ رباعی برجای مانده‌است.


زندگی

تصوير

آرامگاه خیام که در محله کهن شادیاخ در نیشابور است.


عمر خیام در سده پنجم هجری در نیشابور زاده شد. فقه را در میانسالی در محضر امام موفق نیشابوری آموخت؛ حدیث، تفسیر، فلسفه، حکمت و اختر شناسی را فراگرفت. برخی نوشته‌اند که او فلسفه را مستقیماً از زبان یونانی فرا گرفته بود.
در حدود ۴۴۹ تحت حمایت و سرپرستی ابوطاهر، قاضی‌القضات سمرقند، کتابی دربارهٔ معادله‌های درجهٔ سوم به زبان عربی نوشت تحت نام رساله فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابلهبا نظام الملک طوسی رابطه‌ای نیکو داشت، این کتاب را پس از نگارش به خواجه تقدیم کرد. پس از این دوران خیام به دعوت سلطان جلال‌الدين ملکشاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک به اصفهان می‌رود تا سرپرستی رصدخانهٔ اصفهان را به‌عهده گیرد. او هجده سال در آن‌جا مقیم می‌شود. به مدیریت او زیج ملکشاهی تهیه می‌شود و در همین سال‌ها (حدود ۴۵۸) طرح اصلاح تقویم را تنظیم می‌کند. تقویم جلالی را تدوین کرد که به نام جلال‌الدين ملکشاه شهره‌است، اما پس از مرگ ملکشاه کاربستی نیافت. در این دوران خیام به‌عنوان اختربین در دربار خدمت می‌کرد هرچند به اختربینی اعتقادی نداشت. در همین سال‌ها(۴۵۶) مهم‌ترین و تأثیرگذارترین اثر ریاضی خود را با نام رساله فی شرح مااشکل من مصادرات اقلیدس *را می‌نویسد و در آن خطوط موازی و نظریهٔ نسبت‌ها را شرح می‌دهد. پس از درگذشت ملکشاه و کشته شدن نظام‌الملک، خیام مورد بی‌مهری قرار گرفت و کمک مالی به رصدخانه قطع شد بعد از سال ۴۷۹ اصفهان را به قصد اقامت در مرو*که به عنوان پایتخت جدید سلجوقیان انتخاب شده بود، ترک کرد. احتمالاً در آن‌جا میزان الحکم و قسطاس المستقیم را نوشت. رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) احتمالاً در همین سال‌ها نوشته شده‌است.
غلامحسین مراقبی گفته‌است که خیام در زندگی زن نگرفت و همسر بر نگزید. البته برخی از داماد خیام سخنانی نقل کرده‌اند و در این باره نظری دیگر داشته‌اند.

عصر خیام

در زمان خیام فرقه‌های مختلف سنی و شیعه، اشعری و معتزلی سرگرم بحث‌ها و مجادلات اصولی و کلامی بودند. فیلسوفان پیوسته توسط قشرهای مختلف به کفر متهم می‌شدند. تعصب، بر فضای جامعه چنگ انداخته بود و کسی جرئت ابراز نظریات خود را نداشت - حتی امام محمد غزالی نیز از اتهام کفر در امان نماند. اگر به سیاست نامهٔ خواجه نظام الملک بنگریم، این اوضاع کاملاً بر ما روشن خواهد بود. در آن جا، خواجه نظام همهٔ معتقدان به مذهبی خلاف مذهب خود را به شدت می‌کوبد و همه را منحرف از راه حق و ملعون می‌داند. از نظر سیاست نیز وقایع مهمی در عصر خیام رخ داد: 1ـ سقوط دولت آل بویه 2ـ قیام دولتِ سلجوقی 3ـ جنگ‌های صلیبی 4ـ ظهور باطینان و ... در اوایل دوران زندگي خیام، ابن سینا و ابوریحان بیرونی به اواخر عمر خود رسیده بودند. نظامی عروضیِ سمرقندی او را «حجه‌الحق» و ابوالفضل بیهقی «امام عصر خود» لقب داده‌اند. از خیام به عنوان جانشین ابن‌سینا و استاد بی‌بدیلِ فلسفه طبیعی (مادی) ریاضیات، منطق و مابعدالطبیعه یاد می‌کنند. خیام در سال 480 هجری قمری از سوی سلطان ملکشاه سلجوقی مأموریت گرفت تا تقویم زمان خود را اصلاح كند.

مرگ خیام

تصوير

باغی که آرامگاه خیام در آن قرار دارد، تصویر از کنار آرامگاه امامزاده محروق گرفته شده‌است و در ورودی قدیمی این باغ در تصویر دیده می‌شود.


مرگ خیام را میان سال‌های ۵۱۷-۵۲۰ هجری می‌دانند که در نیشابور اتفاق افتاد. گروهی از تذکره نویسان نیز وفات او را ۵۱۶ نوشته‌اند،اما پس از بررسیهای لازم مشخص گردیده که تاریخ وفات وی سال ۵۱۷ بوده‌است .مقبرهٔ وی هم اکنون در شهر نیشابور،در باغی که آرامگاه امامزاده محروق در آن واقع می‌باشد، قرار گرفته‌است.

خیام شاعر

خیام زندگی‌اش را به عنوان ریاضیدان و فیلسوفی شهیر سپری کرد، در حالی‌که معاصرانش از رباعیاتی که امروز مایه شهرت و افتخار او هستند بی‌خبر بودند. معاصران خیام نظیر نظامی عروضی یا ابوالحسن بیهقی از شاعری خیام یادی نکرده‌اند.صادق هدایت در این باره می‌گوید.

گویا ترانه‌های خیام در زمان حیاتش به واسطهٔ تعصب مردم مخفی بوده و تدوین نشده و تنها بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیهٔ جنگ‌ها و کتب اشخاص باذوق بطور قلم‌انداز چند رباعی از او ضبط شده، و پس از مرگش منتشر گردیده [است.]

قدیمی‌ترین کتابی که در آن از خیام شاعر یادی شده‌است، کتاب خریدة القصر از عمادالدین کاتب اصفهانی است. این کتاب به زبان عربی و در سال ۵۷۲ یعنی نزدیک به ۵۰ سال پس از مرگ خیام نوشته شده‌است. کتاب دیگر مرصادالعباد نجم‌الدین رازی است.این کتاب حدود ۱۰۰ سال پس از مرگ خیام در ۶۲۰ قمری تصنیف شده‌است نجم‌الدین صوفی متعصبی بود و از نیش و کنایه به خیام به خاطر افکار کفرآمیزش دریغ نکرده‌است. کتاب‌های قدیمی (پیش از سدهٔ نهم) که اشعار خیام در آنها آمده‌است و مورد استفادهٔ مصححان قرار گرفته‌اند علاوه بر مرصادالعباد از قرار زیرند;* تاریخ جهانگشا (۶۵۸ ق)، تاریخ گزیدهٔ حمدالله مستوفی (۷۳۰ ق)، نزهة المجالس (۷۳۱ ق)، مونس الاحرار (۷۴۱ ق). جنگی از منشآت و اشعار که سعید نفیسی در کتابخانهٔ مجلس شورای ملی جنگ یافت و در سال ۷۵۰ قمری کتابت شده‌است و همچنین مجموعه‌ای تذکره‌مانند که قاسم غنی در کتابخانهٔ شورای ملی یافت که مشتمل بر منتخابت اشعار سی شاعر است و پنج رباعی از خیام دارد.*
با کنار گذاشتن رباعایت تکراری ۵۷ رباعی به دست می‌آید. این ۵۷ رباعی که تقریباً صحت انتساب آنها به خیام مسلم است کلیدی برای تصحیح و شناختن سره از ناسره به دست مصححان می‌دهد. با کمک این رباعی‌ها زبان شاعر و مشرب فلسفی وی تا حد زیادی آشکار می‌شود. زبان خیام در شعر طبیعی و ساده و از تکلف به دور است و در شعر پیرو کسی نیست. وانگهی هدف خیام از سرودن رباعی شاعری به معنی متعارف نبوده‌است بلکه به واسطهٔ داشتن ذوق شاعری نکته‌بینی‌های فلسفی خود را در قالب شعر بیان کرده‌است

تصحیحات رباعیات خیام

شهرت خیام به عنوان شاعر مرهون ادوارد فیتزجرالد انگلیسی‌است که با ترجمهٔ شاعرانهٔ رباعیات وی به انگلیسی، خیام را به جهانیان شناساند. با این حال در مجموعهٔ خود اشعاری از خیام آورده‌آست که به قول هدایت نسبت آنها به خیام جایز نیست.
تا پیش از تصحیحات علمی مجموعه‌هایی که با نام رباعیات خیام وجود داشت؛ مجموعه‌هایی مغشوش از آرای متناقض و افکار متضاد بود به طوری که به قول صادق هدایت «اگر یک نفر صد سال عمر کرده باشد و روزی دو مرتبه کیش و مسلک و عقیدهٔ خود را عوض کرده باشد قادر به گفتن چنین افکاری نخواهد بود.» بی‌مبالاتی نسخه‌نویسان و اشتباه کاتبان همیشه در بررسی نسخه‌های خطی دیده می‌شود. اما در مورد خیام گاه اشعارش را به‌عمد تغییر داده‌اند تا آن را به مسلک تصوف نزدیک کنند. [۲۹] هدایت حتی می‌گوید یک علت مغشوش بودن رباعیات خیام این است که هر کس می‌خوارگی کرده‌است و رباعی‌ای گفته‌است از ترس تکفیر آن را به خیام نسبت داده‌است. . مشکل دیگری که وجود دارد این است که بسیاری به پیروی و تقلید از خیام رباعی سروده‌اند و رباعی ایشان بعدها در شمار رباعیات خیام آمده‌است.
نخستین تصحیح معتبر رباعیات خیام به دست صادق هدایت انجام گرفت. وی از نوجوانی دلبستهٔ خیام بود تدوینی از رباعیات خیام صورت داده بود. بعدها در ۱۳۱۳ آن را مفصل‌تر و علمی‌تر و با مقدمه‌ای طولانی با نام ترانه‌های خیام به چاپ رسانید. تصحیح معتبر بعدی به دست محمد علی فروغی در ۱۳۲۰ به انجام رسید. لازم به ذکر است که اروپاییان نظیر ژوکوفسکی، روزن و کریستن‌سن دست به تصحیح رباعیات زده بودند اما منتقدان بعدی شیوهٔ تصحیح و حاصل کار ایشان را چندان معتبر ندانسته‌اند.
احمد شاملو روایتی از ۱۲۵ رباعی خیام در کتابی به نام ترانه‌ها روایت:احمد شاملو ارائه داده‌است.

مضمون اشعار و مشرب فلسفی خیام


صادق هدایت در ترانه‌های خیام دسته‌بندی کلی‌ای از مضامین رباعیات خیام ارائه می‌دهد و ذیل هر یک از عناوین رباعی‌های مرتبط با موضوع را می‌آورد:

* راز آفرینش
* درد زندگی
* از ازل نوشته
* گردش دوران
* ذرات گردنده
o در کل اشاره به این مضمون است که چون بمیریم ذرات تن ما پراکنده شده و از گِلِ خاک ما کوزه خواهند ساخت. این درواقع به یک معنا هم از ایراداتی‌است که به معاد جسمانی وارد ساخته‌اند. چرا که وقتی ذرات تن اشخاص با گذشت زمان در تن دیگران رود رستاخیز جسمانی هر دوی آنان چگونه ممکن است.
* هر چه باداباد
* هیچ است
* دم را دریابیم

چهره جهانی خیام

تصوير

تندیس خیام در بخارست، پایتخت رومانی


در جهان خیام به عنوان یک شاعر، ریاضیدان و اخترشناس شناخته شده‌است. هرچند که اوج شناخت جهان از خیام را می‌توان پس از ترجمه شعرهای وی به وسیله فیتز جرالد دانست. این در حالی است که بسیاری از پژوهشگران شماری از شعرهای ترجمه‌شده به وسیله فیتز جرالد را سروده خیام نمی‌دانند و این خود سبب تفاوت‌هایی در شناخت خیام در نگاه ایرانی‌ها و غربی‌ها شده‌است. تأثیرات خیام بر ادبیات غرب از مارک تواین تا تی.اس الیوت او را به نماد فلسفه شرق و شاعر محبوب روشنفکران جهان تبدیل کرده‌است.
ولادیمیر پوتین،مارتین لوتر کینگ و آبراهام لینکن همیشه قبل از خواب رباعیات خیام می‌خواندند یا می‌خوانند

خیام در افسانه


انابه

افسانه‌هایی چند پیرامون خیام وجود دارد. یکی از این افسانه‌ها از این قرار است که خیام می‌خواست باده بنوشد ولی بادی وزید و کوزه میش را شکست. پس خیام چنین سرود:
ابریق می مرا شکستی،ربیبر من در عیش را بستی،ربیمن می‌خورم و تو می‌کنی بدمستیخاکم به دهن مگر که مستی،ربی
پس چون این شعر کفرآمیز را گفت خدا روی وی را سیاه کرد. پس خیام پشیمان شد و برای پوزش از خدا این بیت را سرود:
ناکرده گنه در این جهان کیست بگوآن کس که گنه نکرد چون زیست بگومن بد کنم و تو بد مکافات دهیپس فرق میان من و تو چیست بگو
و چون اینگونه از خداوند پوزش خواست رویش دوباره سفید شد. البته جدا از افسانه‌ها در اینکه این دو رباعی بالا از خیام باشند جای شک است.

ای رفته و باز آمده بل هم گشته

در افسانه‌ای دیگر، چنین آمده که روزی خیام با شاگردان از نزدیکی مدرسه‌ای می‌گذشتند. عده‌ای، مشغول ترمیم آن مدرسه بودند و چارپایانی، مدام بارهایی (شامل سنگ و خشت و غیره)را به داخل مدرسه می‌بردند و بیرون می‌آمدند. یکی از آن چارپایان از وارد شدن به مدرسه ابا می‌کرد و هیچ کس قادر نبود او را وارد مدرسه کند. چون خیام این اوضاع را دید، جلو رفت و در گوش چارپا چیزی گفت. سپس چارپا آرام شد و داخل مدرسه شد. پس از این که خیام بازگشت، شاگردان پرسیدند که ماجرا چه بود؟
خیام بازگفت که آن خر، یکی از محصلان همین مدرسه بود و پس از مردن، به این شکل در آمده و دوباره به دنیا بازگشته بود ( اشاره به نظریهٔ تناسخ) و می‌ترسید که وارد مدرسه بشود و کسی او را بشناسد و شرمنده گردد. من این موضوع را فهمیدم و در گوشش خواندم:
ای رفته و باز آمده بَل هُم گشتهنامت ز میان مردمان گم گشتهناخن همه جمع آمده و سم گشتهریشت ز عقب در آمده دم گشته
و چون متوجه شد که من او را شناخته‌ام، تن به درون مدرسه رفتن در داد.
سه یار دبستانی

مقاله اصلی: سه یار دبستانی
به روایتی خیام، حسن صباح و خواجه نظام الملک به سه یار دبستانی معروف بوده‌اند که در بزرگی هر یک به راهی رفتند. حسن رهبری فرقهٔ اسماعیلیه را به عهده گرفت، خواجه نظام الملک سیاست مداری عظیم الشان شد و خیام شاعر و متفکری گوشه گیر گشت که در آثارش اندیشه‌های بدیع و دلهره و اضطرابی از فلسفه هستی و جهان وجود دارد.
برپایه داستان سه یار دبستانی این سه در زمان کودکی با هم قرار گذاشتند که هر کدام به جایگاهی رسید آن دو دیگر را یاری رساند. هنگامی که نظام‌الملک به وزیری سلجوقیان رسید به خیام فرمانروایی بر نیشابور و گرداگرد آن سامان را پیشنهاد کرد،ولی خیام گفت که سودای ولایت‌داری ندارد. پس نظام‌الملک ده‌هزاردینار مقرری برای او تعیین کرد تا در نیشابور به او پرداخت‌کنند
چنان که فروغی در مقدمهٔ تصحیحش از خیام اشاره کرده‌است این داستان سند معتبری ندارد و تازه اگر راست باشد حسن صباح و خیام هر دو باید بیش از ۱۲۰ سال عمر کرده باشند که خیلی بعید است. به علاوه هیچ یک از معاصران خیام هم به این داستان اشاره نکرده‌است.

آثار

خیام آثار علمی و ادبی بسیار تالیف کرد.

او میزان الحکمت را درباره فیزیک و لوازم الامکنت را در دانش هواشناسی نوشت. نوروزنامه دیگر اثر ادبی اوست، در پدیداری نوروز و آیین پادشاهان ایرانی و اسب و زر و قلم و شرا که در حدود ۴۹۵ هجری قمری نگاشته شده‌است. کتاب جبر و مقابله خیام با تلاش دانش پژوهان اروپایی در سال ۱۷۴۲ در یکی از کتابخانه‌های لیدن یافته شد. این کتاب در ۱۸۱۵ توسط تنی چند از دانشمندان فرانسوی ترجمه و منشر شد .

* رسالة فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله به زبان عربی، در بارهٔ معادلات درجهٔ سوم.
* رسالة فی شرح مااشکل من مصادرات کتاب اقلیدس در مورد خطوط موازی و نظریهٔ نسبت‌ها.
* رساله میزان‌الحکمه.«راه‌حل جبری مسالهٔ تعیین مقادیر طلا و نقره را در آمیزه‌(آلیاژ) معینی به وسیلهٔ وزنهای مخصوص بدست می‌دهد.
* قسطاس المستقیم
* رسالهٔ مسائل الحساب، این اثر باقی نمانده‌است.
* القول علی اجناس التی بالاربعاء، اثری دربارهٔ موسیقی.
* رساله ****** و تکلیف به عربی درباره حکمت خالق در خلق عالم و حکمت تکلیف که خیام آن را در پاسخ پرسش امام ابونصر محمدبن ابراهیم نسوی در سال ۴۷۳ نوشته‌است و او یکی از شاگردان پورسینا بوده و در مجموعه جامع البدایع باهتمام سید محی الدین صبری بسال ۱۲۳۰ و کتاب خیام در هند به اهتمام سلیمان ندوی سال ۱۹۳۳ میلادی چاپ شده‌است.

* رساله روضة‌القلوب در کلیات وجود
* رساله ضیاء العلی
* رساله‌ای در صورت و تضاد
* ترجمه خطبه ابن سینا
* رساله‌ای در صحت طرق هندسی برای استخراج جذر و کعب
* رساله مشکلات ایجاب
* رساله‌ای در طبیعیات
* رساله‌ای در بیان زیگ ملکشاهی
* رساله نظام الملک در بیان حکومت
* رساله لوازم‌الاکمنه
* اشعار عربی خیام که در حدود ۱۹ رباعی آن بدست آمده‌است.
* نوروزنامه، از این کتاب دو نسخه خطی باقی مانده‌است. یکی نسخهٔ لندن و دیگری نسخه برلن
* رباعیات خیام به زبان فارسی که در حدود ۲۰۰ چارینه (رباعی) یا بیشتر از حکیم عمر خیام است و زائد بر آن مربوط به خیام نبوده بلکه به خیام نسبت داده شده.
* عیون الحکمه
* رساله معراجیه
* رساله در علم کلیات
* رساله در تحقیق معنی وجود  



:: موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 74
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
زندگی نامه ی حافظ شیرازی
دو شنبه 26 بهمن 1388 ساعت 5:5 بعد از ظهر | بازدید : 1268 | نوشته ‌شده به دست محمد طغیانی | ( نظرات )

                             

خواجه شمس الدین محمد ملقب به ((حافظ)) در سال 727 ه.ق در شیراز متولد شد حدود سی و پنج سال پس از وفات سعدی شاعر پرآوازه ی ایران. راجع به زادگاه پدرش میان تذکره نویسان اختلاف است عده ای او را کمال الدین از اهالی تویسرکان میخوانند و عده ای بهاالدین از مردم اصفهان ولی اکثر مولفین نام دوم را قبول دارند.گویند مادرش کازرونی بوده و در نزدیک دروازه ی کازرون شیراز سکنی داشته جد ایشان از کوپای اصفهان در ایام اتابکان به شیراز آمد.در سال ولادت خواجا یعنی در سال 727ه.ق سلطان ابوسعید چنگیزی آخرین ایلخان نامی مغول فرمانروای کشور ایران بود و در این عهد پایه ی امارت سربداران و چوپانیان و ایلکانیان نیز ریخته شد و در چنین دورانی بود که خواجه پا به عرصه ی وجود نهاد. راجع به تحصیل وی اشارات مبهمی است که در محفل درس استادانی چون قوام الدین عبدالله مشهور به شاه قوام الدین (متوفی772ه.ق) فیضی کامل یافته و به شهادت محمد گلندام که در محفل درس آن استاد بوده با آثار فکری علمای بزرگ چون جارالله زمخشری و مطرزی و بیضاوی و سکاکی مانوس بوده و میکوشیده بنای آثار جاوید خود را بر پایه ای متین استوار سازد. شیخ جمال الدین ابو اسحاق فرزند شرف الدین محمود شاه اینجو که خود از خاندان خواجه عبدالله انصاری میدانست مملکت فارس را بدست آورد و با مساعدت خواجه قوام الدین حسن تمعاجی بر حکومت دست یافت او که خود نیز در سخنوری دستی داشت بقدرت طبع خواجه حافظ پی برده او را به دربار خویش جلب کرد اما قتل شیخ ابو اسحاق از لطمه های زندگی حافظ بود و مدتها پس از آن در زمانی که اهالی شیراز در چنگال تعصب امیر محمد اسیر مانده بودند مرغ اندیشه خواجه مجال پر افشانی نداشت و وی این چنین میسرود.....
یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
ایام بر حافظ گذشت تا بالاخره شاه شجاع و شاه محمود پس از کور کردن پدر مملکت را میان خویش قسمت کردند شاه شجاع در شیراز به حکومت رسید و اهالی فارس را از نعمت آزادی بهره مند کرد که حافظ از دوران اینگونه میگوید...
سحر ز هاتف غیبم رسید مژده بگوش که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش
شد آنکه اهل نظر بر کناره میرفتند هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش ........
و اما زندگانی شخصی حافظ....ظاهرا خواجه تا اواخر عمر شریف مجرد زیسته و از نعمت تشکیل خانواده بی بهره بوده و در این غزل اشتیاق خویش را به اختیار کردن همسر نشان میدهد
در همه دیر مغن نیست چو من شیدایی خرقه جایی گرو باده و دفتر جایی
دل که آیینه شاهیست غباری دارد از خدا میطلبم صحبت روشن رایی
........
اگر این افسانه حققیت داشته باشد که معشوقه ی وی شاخه نبات نام داشته باید گفت بالاخره او را به عقد خود در آورده از مصاحبتش کمال رضا مندی را ابراز نموده در تاریخ است که حافظ را پسری بوده به نام شاه نعمان که به تجارت میپرداخته و در هندوستان فوت گردید و در برهان پور مدفون.
و وی را فرزند دیگری بوده که او را به مکتب سپرده و آرزومند بوده که از چراغ وجود خویش شمع فروغ بخش دیگری برای جامعه بیفروزد ولی روزگار آن فرزند گرام را از دامان پدر گرفته بدامان خاک سپرد....
دلا دیدی که آن فرزانه فزند چه دید اندر خم این طاق رنگین
به جای لوح سیمین در کنارش فلک برسر نهادش لوح سنگین
و اما مصیبت دیگر خواجه فوت همسر عزیزش میباشد که در وفات وی چنین سرود...
آن یار کزو خانه ی ما جای پری بود سرتا قدمش چون پری از عیب بری بود
دل گفت فرو کش کنم این شهر ببویش بیچاره ندانست که یارش سفری بود
و در نهایت خواجه حافظ شیرازی شاعر پر آوازه ی ایران در سال 791ه.ق در شیراز وفات نمود و مدفن او اینک در گردشگاه معروف به مصلی(حافظیه) در شیراز میباشد
قدم دریغ مدار از جنازه ی حافظ اگرچه غرق گناه است میرود به بهشت


 



:: موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 69
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
زندگی نامه شکسپیر
دو شنبه 26 بهمن 1388 ساعت 5:4 بعد از ظهر | بازدید : 1231 | نوشته ‌شده به دست محمد طغیانی | ( نظرات )

                      

ویلیام شکسپیر در ۲۳ آوریل سال ۱۵۶۴ متولد شد.شهرت شکسپیر به عنوان شاعر ، نویسنده، بازیگر و نمایشنامه نویس منحصر به فرد است و برخی او را بزرگترین نمایشنامه نویس تمام دوران می‌دانند اما بسیاری از حقایق زندگی او مبهم است.
ویلیام شکسپیر در ماه آپریل (احتمالا روز بیست و سوم) در استراتفورد متولد شد. پدرش بازرگان پشم و مادرش فرزند زمین داری محلی بود. شکسپیر احتمالا در مدرسه ی گرامر استراتفورد تحصیل و در آنجا اطلاعات ارزشمندی درباره ی لاتین به دست آورده ؛ اما ویلیام رهسپار آکسفورد و یا کمبریج نشد. درباره ی جوانی‌های ویلیام افسانه‌ها یست و در واقع سند مستندی وجود ندارد. اولین مدرکی که ما درباره ی او پس از مراسم تعمید و نام گذاری داریم از ازدواج او با آنی هاداوای anne hathaway در سال ۱۵۸۲ می‌باشد. که ثمره ی آن دختری در سال ۱۵۸۳ و یک دختر و پسر دو قلو در سال ۱۵۸۳ بود. پس از آن ما هیج اطلاعی در باره ی فعالیت‌های او برای ۷ سال نداریم ، اما وی احنمالا پیش از سال ۱۵۹۲ در لندن به عنوان بازیگرکار می‌نموده. در این موقع چندین هیثت بازیگران در لندن و دیگر مناطق وجود داشت که ارتباط شکسپیر با یکی یا بیشتر از آنها همگی حدسیات است. اما ما از ارتباط مفید و طولانی او با موفق ترین دسته بازیگران با نام مردان لرد چامبرلین The Lord Chambelain's Men اطلاع داریم که پس از آمدن جیمز اول به تخت مردان شاه the King's Men نام گرفتند. شکسپیر نه تنها با این گروه بازی کرد بلکه سرانجام سالار صاحب سهم و مدیر نمایشنامه شد.
دسته شامل کسانی که در آن روزگار مشهورترین بازیگران بودند می‌شد مانند Richard Burbage (که بی شک خالق نقش‌های هاملت ، لیر و اوتلو بود) همین طور Robert Armin وWill Kempe (بازیگران نمایشنامه ی دلقک و احمق شکسپیر ) همچنین ایشان شناخته شده ترین تئاتر الیزابتی در سال ۱۵۹۹ بودند. شکسپیر در دوران نخستین خود را محدود تئاتر ننموده و در سال ۱۵۹۳ شعر عشقی اساطیری ونوس و آدونیس و در سال پس از آن نیز ربودن لاکریس را منتشرمنتشر ساخت. و تا ۱۵۹۷ وی کامکار شد تا خانه یی نو را در استراتفورد خریداری نماید و اینک او می‌توانست خود را یک جنتلمن بنامد .

فرانسیس میرس Francis Meres در پالادیس تامیا: خزانه هوش(۱۵۹۸) در رابطه با شکسپیر می‌گوید : همانطور که پلاتوس و سنکا Plautus and Seneca بهترین برای کمدی و تراژدی در میان لاتین هستند شکسپیر فاخرترین آنها از هر دو گونه در روی صحنه‌است.
با دو چکامه‌ای که شکسپیر در سال‌های ۱۵۹۳ و ۱۵۹۴ به چاپ رساند اشعار او زودتر از نمایش‌هایش چاپ شدند همینطور باید گفت که بیشتر غزل‌های وی باید در این سال‌ها نوشته شده باشند و نمایش‌های او پس از سال ۱۵۹۴ نمایان شده‌اند و او به طور کلی هر دو سال یکی را ارئه نمود که هریک شامل سرود و آهنگ‌هایی بسیار زیبایی می‌شدند .

نمایش‌های ابتدایی شکسپیر شامل : هنری چهارم ، تیتوس آندرونیکس ، رویای شبی در نیمه ی تابستان ، بازرگان ونیز و ریچارد دوم می‌شود که همگی در میانه و اواخر دهه ۱۵۹۰ تاریخ گزاری شده‌اند.

همینطور بعضی از تراژدی‌های مشهور او که در اوایل دهه ۱۶۰۰ گفته شده‌اند شامل : اوتلو ، شاه لیر می‌شود. در حدود سال ۱۶۱۰ شکسپیر به استراتفورد برای استراحت بر می‌گردد و با وجود آن به نوشتن ادامه می‌دهد که دوره ی رمان و کمدی-استراتژی او به حساب می‌آید مانند: طوفان، هنری هشتم ، سیمبلاین و داستان زمستان. درمورد غزلیات او می‌توان گفت که نخستین بار در سال ۱۶۰۹ به چاب رسیدند.


مرگ

ویلیام شکسپیر به تاریخ ۲۳ آوریل ۱۶۱۶ درگذشت و جسد او دو روز پس از آن در کلیسای مقدس ترینتی به خاک سپردند . او حتی قطعه‌ای ادبی نیز برای روی سنگ قبر خود گفته که بر روی آن حک شده‌است :" به خاطر حضرت مسیح از کندن خاکی که اینجا را احاطه کرده خودداری کن ، خجسته باد کسی که این خاک را رها کند و نفرین باد کسی را که استخوان‌های مرا بردارد. "

او در حالی مرد که به سال ۱۶۱۶ هیچ نسخه ی جمع آوری شده‌ای از آثار شکسپیر وجود نداشت ،و بعضی از آنها در نسخه‌هایی مستقل چاپ شده بودند که همان‌ها هم بدون نظارت ویرایش او بود. و در سال ۱۶۲۳ دو تن از اعضای هیئت شکسپیر جان همینگز و هنری کاندل نسخه‌ای جمع آوری شده از تمام نمایش‌هایش که مورد تصحیح و رسیدگی قرار گرفته شده بود به چاپ رسید که فیرست فالیو First Falio نام گرفته شد .  



:: موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 81
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
زندگی نامه مولانا جلال الدین محمحد بلخی مشهور به مولوی
دو شنبه 26 بهمن 1388 ساعت 4:53 بعد از ظهر | بازدید : 1271 | نوشته ‌شده به دست محمد طغیانی | ( نظرات )

زندگی نامه مولانا جلال الدین محمحد بلخی مشهور به مولوی

  

                                           

نام مولانا بناًبر قول اغلب تذکره نویسان محمد و لقب او جلال الدین است  و تمامی موُرخان ،او را بدین نام و لقب نام برده اند. احمد افلاکی از بهاُ ولد نقل می کند که: "خداوند گار من از نسل بزرگ است" و اطلاق خداوندگار با عقیده الوهیت بشر که این دسته از صوفیه معتقدند وسلطنت وحکومت ظاهری وباطنی اقطاب نسیت به مرید ا ن خود در اعتقاد همهُ صوفیان تناسب تمام دارد از همین نظر است وبه همین  منا سبت بعضی ا قطاب به آخر و اول اسم خود لفظ شاه اضافه کرده اند. لقب مولوی نیز که از دیر زمان میان صوفیه و دیگران بدین استاد حقیقت بین اختصاص دارد، در زمان خود وحتی تا قرن نهم نیز شهرت نداشته و ممکن است این لقب از روی عنوان دیگر یعنی مولاناُ روم گرفته شده باشد. درمنشا ت قرن ششم ،القا  را " به مناسبت ذکر جناب وامثال آن " پیش از آنها با یاً نسبت استعمال کرده اند، مثل: جناب اوحدی ، فاضلی اجلی، و میتوان گفت اگر اطلاق مولوی هم از این قبیل بود و به تدریج بدین صورت یعنی با  حذف موصوف ، مولانا روم اختصاص یافته باشد و مًوید این احتمال آنست که در نفحات الانس این لقب  بد ین صورت  " خدمت مولوی" به کرات در طی ترجمهً حال او بکار رفته است لیکن در شرح حال وی نه درین کتاب و نه در منابع قدیمتر، مانند تاریخ گزیده و در تارومناقب العارفین کلمه مولوی نیامده است. شهرت مولوی به مولانا "روم" مسلم است به صراحت از گفتهَ حمداﷲ مستوفی و قول اغلب تذکره نویسان مستفاد  میگردد و در مناقب العارفین هر کجا لفظ مولونا ذکر میشود مراد همان جلال الدین محمحد است. احمد افلاکی در عنوان او لفظ سراﷲ الا عظم آورده ودرضمن کتاب به هیچ وجه بدین نام اشاره نکرده و در ضمن کتب دیگر هم دیده نشده است. مولد مولانا شهر بلخ است، و ولادتش در ششم ربیع الاول سنه ۶۰۴ هجری قمری اتفاق افتاده و علت شهرت او به رومی و مولا ناً روم همان طول اقامت وی در شهر قونیه که اقامتگاه اکثر عمر و مدفن اوست بوده، لیکن خو روی همواره خویش را از مردم خراسان شمرده واهل شهرخود را دوست می داشته و از یاد آنان فارغ نبوده است. نسبتش به گفته بعضی ، از جانب پدر به ابوبکر صدیق می پیوندد و اینکه مولونا در حق فرزند معنوی خود حسام الدین  چلبی گوید: "صدق ابن الصدیق رضی اله عنه وعنهم الارموی الاصل المشسب الی الشیخ المکرم بما قال ایست کرد یا وا صبحت عربیا" دلیل این عقیده توان کرفت ،چه مسلم است که صدیق در اصطلاح اهل اسلام لقب ابوبکر است وذیل آن به صراح می رساند که نسبت حسام الدین به ابوبکر بالا صاله نیست بلکه از جهت انحلال وجود اوست در شخصیحت و وجود مولوی که مربی ومرشد او زادهُ ابوبکر صدیق است وصرفنظر از این معنی ،هیچ فایدهُ برذکر انتساب اصلی حسام الدین به ارمیه و نسبت او از طریق انحلال و قلب عنصر به شیخ مکرم یعنی ابوبکر مرتب نمیگردد. پدر مولونا محمد بن حسین خطیبی است، که بهاو الدین ولد معروف شده واو را سلطان العلماُ لقب داده اند وپدر او حسین بن احمد خیطبی، به روایت ا فلاکی از افاضل روز گار و علامه زمان بوده ،چنانکه رضی الدین نیشابوری درمحظروی تلمذ می کرده، و مهشور چنانست که ما در بهاوُ الدین از خاندان خوارزمشیان بوده ولی معلوم نیست که بکدام یک از سلا طین آن خاندان انتساب داشته و احمد افلاکی را دخت علاوُالدین محمد خوارزمشاه ، جلال الدین خوارزمشا وجامی دختر علاوالد ین محمد بن خوارزمشاه، و امین احمد رازی وی را وخت علاوالدین صمد خوارزمشاه میپندارد واین اقوال مورد اشکال است چه آنکه علاوالدین محمد خوارزمشاه پدر جلال الدین است نه عم او سلطان  تکش جز علاوُالدین صمد پادشاه معرف "متوفی ٦۱۷ " فرزند دیگر بدین نام ولقب نداشته و نیز جز و فرزندان ایل ار سلان بن اتسز هیچکس به لقب و نام علاوالدین محمد شناخته نگردیده و مسلم است که بها والدین ولد هنگام وفات ۸۵ ساله بوده ووفات او به روایت امین احمد رازی در سنه ۶۲۸ واقع گردیده وبنابر ولادت او مصادف بوده است با سال ۵۴۳ ودر این تاریخ علاوالدین محمد خوارزمشاه بوجود نیامده و پدر او تکش خوارزمشاه نیز قدم در عالم هستی ننهاده بود. قطع نظر از آنکه وصلت محمد خوارزمشاه با حسین خیطبی که در تاریخ صوفیان وسایر طبقات ،نام و نشانی  ندارد به هیچ روی درست نمیآید وچون جامی وامین احمد رازی در شرح حال مولونا به روایات کرامت آمیز دور از حقیقت افلاکی اتکا کرده اند پس در حقیقت به نظر منبع جدید ،اقوال آنان  را شاهد گفته افلاکی نتوان گرفت ولی دولتشاه  مولف آتشکده که با منابع دیگر سروکارداشته اند از نسبت بهاُوالدوله به خوارزمشاهیان به هیچ وجه سخن نرانده واین قضیه را به سکوت گذرانیده اند. پس مقررگردید که انتساب بهاُ ولد به علاُوالدین محمد خوارزمشاه به صحت مقرون نیست و اگر اصل قضیه یعنی پیوند حسین خیطبی  با خوارزمشاهیان  ثا بت ومسلم باشد و به قدر امکان در روایات افلاکی و دیگران جانب حسن ظمنا مراعات شود باید گفت که حسین خطیبی با قطب الدین محمد بن نوشتیکین  پدر اتسز "التولی سنه ۵۲۱

پیوند کرده و جامی و افلا کی به جهت توافق لقب و نام علاوُالدین محمد بن تکش که در زنده گی پدرقطب الدین لقب داشته به اشتباه افتاده اند وبر این فرض اشکال مهم ، در تقدیم ولادت بهاُ ولد برولادت جد وپدر ما در خود مرتفع خواهد گردید. بهاُ ولد از اکا بر صوفیان بود. خرقه او به روایت افلاکی به احمد غزالی میپیوست وخویش را به امر به معروف و نهی از مذکر معروف ساخته وعدهُ بسیاری را با خود همراه کرده بود وپیوسته و هیچ  مجلس نبودی که از سوختگان ، جا بازی ها نشدی وجنازه بیرون نیامدی ، و همیشه نفی مذهب حکمای فلاسفه وغیره کردی و به متابعت صاحب شریعت ودین احدی ترغیب دادی" و خواص وعوام بدو اقبال  داشتند "واهل بلخ او را عظیم معتقد بودند" و آخر ، اقبال خلق،

خوارزمشاه را خاَف کرد تا بهاُ ولد را به مهاجرت مجبورساخت. به روایت احمد افلاکی و به اتفاق تذکره نویسان بها ولد بواسط رنجش خاطر خوارزمشاه در بلخ مجال قرار ندید و نا چار هجرت اختیار کرد و گویند سبب عمده دروحشت خوارزمشاه آن بود که بهاُ ولد به سر منبر به حکما و فلاسفه بد میگفت وآنان را  می خواند و بر فخر رازی که استاد خوارزمشاه و سر آمد و امام حکمای عهد بود این معانی گران میآمد وخوارزشاه را به دشمنی بهاُ ولد بر می رنگیخت تا میانهُ این دو ، اسباب وحشت قایم ُ گشت وبها ُ ولد ، تن به جلاَ، وطن در دادو سوگند یاد کرد تا محمد خوارزمشاه بر تخت جها نبانی نشسته است به شهر خویش باز نگردد و قصد حج کرد و به جانب بغداد رهسپار گردید و چون به نیشاپور رسید وی را با شیخ فرید الدین عطار اتفاق ملاقات افتاد وبه گفته دولتشاه ، شیخ عطار خود به دیدن مولانا بهاُ والدین آمد ودر آن وقت مولانا جلال الدین کوچک بود شیخ عطار کتاب اسرار نامه را هدیه به مولانا جلال الدین دادو مولانا بها والدین را گفت "زود باشد که این پسر تو آ تش در سوختگان عالم زند" ودیگران هم این داستان را کم و بیش ذکر کرده و گفته اند که مولانا پیوسته اسرار نامه را خود داشتی.شیخ فرید الدین عطار از تربیت  یافتگان نجم الدین کبری و مجد الدین بغدادی بود و بهاُ ولد هم چنانکه گذشته با این سلسله پیوند داشت  و یکی از اعاظم طریقهُ کبراویه به شمار میرفت و رفتن شیخ عطار به دیدن وی نظر به وحدت مسلک ، ممکن است حقیقت داشته باشد وزنده گانی  شیخ عطار تا سال ۶۱۸

مسلم است وبه جهات تاریخی نیز درین قضیه اشکالی نیست. لیکن بناُ به گفته تذکره نویسان در تاریخ مهاجرت بها ولد یعنی سنهُ ۶۱۰ درقسمت اخیر داستان و دادن اسرار نامه به مولونا که در آن موقع شش ساله بود تاحدی تردید دست می دهد و بر حسب روایت حمداله مستوفی و فحوای ولد نامه در تاریخ هجرت بهاُ ولد یعنی حدود سنه ۶۱۸ آن گاه  که مولوی

چهاردهمین حله زندهگانی را پیموده بود این تردید هم باقی نمی ماند و توجه مولانا به اسرار نامه و اقتباس چند حکایت از حکایات آن کتاب در ضمن مثنوی، این ادعا را  تواند کرد. هر چند ممکن است اقتباس همان حکایات سبب وضع این روایت و تمهید مقدمه برای اثبات کرامت عطار ونظر مشایخ به مولانا شده باشد واین قصه در مثنوی ولدی ونیز در مناقب العافین با اینکه افلاکی  این گونه روایات نظر مخصوص دارد ذکر نشده واز آن روی میتوان در صحت آن تردید کرد. وچون بهاُ ولد سردر حجاب عدم کشید، مولونا که در آن هنگام بیست وچهامین مرحلهُ زنده گانی را می پیمود به وصیت پدر یا به خواهش سلطان علاُ الدین و برحسُب روایت ولد نامه به خواهش مریدان بر جای پدر بنشست و بساط  وعظ   و  افادث بگسترد وشغل فتوی وتذکیر را به رونق آورد و رایت شرعیت بر افراشت و یک سال تمام دور از طریقت ، مفتی شرعیت بود تا برهان الدین محقق ترمذی بدو پیوست و پس از طی مقامات از خدمت برهان محقق ، اجازه ارشاد و دستگیری یافت وروز ها به شغل تدریس وقیل و قال مدرسه می گذرانید و طالب علمان و اهل بحث ونظر و خلاف ، بروی گرد آمده بودند و مولانا سر گرم تدریس ولم ولانسلم بود. فتوی مینوشت و از یجوز ولا یجوز سخن میراند. او از خود غافل و با عمر وزید مشغول ولی کار داران .

 

 غیب ، دل در کاروی نهاده بوده وآن گوهر بی  چون را آلودهً چون وچرا نمی پسندیدند وآن دریای آرام را در جوش وخروش می خواستند وعشق غیور متهز فرصت تا آتش در بنیاد غیرزند و عاشق وطالب دلیل را آشفته مدلول ومطلوب کند وآن سرگرم تدریس را سرمست وبی خود حقیقت سازد.بیرون ازعالم حد ونشیمن وی نه این کنج محنت آباد است. تا وقتیکه مولانای ما درمجلس بحث و نظر و المعالی گشته فضل  وحجحت مینمود ، مردم روز کار او را ازجنس خود دیده به سخن وی که در خور ایشان بود فریفته وبر تقوی وزهداو متفق بودند، ناگهان آفتاب عشق وشمس حقیقت پرتوی بر آن جان پاک افگند وچنانش تافته وتابناک ساخت که چشم ها از نور او خیره گردید و روز کوران محبوب که از ادراک آن هیکل نورانی عاجز بودند از نهاد تیره خود به افکار بر خواستند و آافتاب جان افروز را از خیره گی چشم شب را تاریک پنداشتند ، مولانا ، طریقه و روش خود را بدل کرد ، اهل آن زمان نیز عقیده خویش را نسبت به وی تغیر دادند ، آن آفتاب تیره گی سوز که این گوهر شب افروز را مستغرق نور و از دیده مجوبان مستور کرد و آن طوفان عظیم که این اوقیانوس آرام را  متلا طم و موج خیز گرد ایند وکشتی اندیشه را از آسیب آن بر گرداب حیرت افگند ، سر مبهم وسر فص تاریخ زندگانی مولانا،  شمس الدین تبریزی بود. شمس الدین محمد بن علی بن ملکداه از مردم تبریز بود وخاندان وی هم اهل تبریز بود ند و دولتشاه او راپسرخاوند جلال الدین حسن معروف به نو مسلمانی ازنژاد بزرگ امید که ما بین سنه۶۰۷ - ۶۱۸   

حکومت الموت داشت شمرده وگفته است که جلال الدین "شیخ شمس الدین را به خواندن  علم و ادب نهانی به تبریز فرستاد واو مدتی در تبریزبه علم و ادب مشغول بوده" و این سخن سهو است چه گذشته از آنکه در هیچ یک از ماَ خذ ها ی قدیم تر این حکایت ذکر نشده، جلاالدین حسن نو مسلمان نبص عطا ملک جوینی محمد ۶۰۳ - ۶۱۸    ۶۱۸ محمدر۶۰۳

فرزند دیگر نداشته و چون بعضی روایات شمس در موقع ورود در قونیه یعنی سنهُ ۶۴۲

اتفاق افتاده باشد.بعضی کفته اند که شمس ا لدین تبریز مرید و تربیت یافته رکن الدین سجاسی است که شیخ اوحدالدین کرمانی هم وی  که را  به پیری گزیده بود واین روایت هر چند از نظر تاریخ مشکل نمی نماید و ممکن است که اوحدالدین مذکور و شمس الدین هر دو به خدمت رکن الدین رسیده باشند ولیکن اخلاف طریقه این دو بایکد یگر تا اندازه ای این قول را که در منابع قدیم ترهم ضبط نشده ضعیف می سازد. پیش از آنکه شمس الدین در افق قونیه و مجلس مو لانا نور افشانی کند در شهر ها میگش  و به خدمت بزرگان میرسید.                        

و گاهی مکتب داری میکرد و نیز به جزویات کارها مشغول میشد  « و چون اجرت دادندی موقوف داشته تعلل کردی و گفتی تا جمع شود که مرا قرض است تا ادا کنم و ناگه بیرون شو کرده غیبت نمودی» و چهارده ماه تمام در شهر حلب در حجره مدرسه به ریاضت مشغول بود « وپیوسته نمد سیاه پوشیدی و پیران طریق او را کامل تبریزی خواندندی.»    

شمس الدین با مداد شنبه بیست وششم جمادی لاخر سنه ۶۴۲

به قونیه وصول یافت و به عادت خود که در هر شهری که رفتی  به خان فرود آمدی "در خان شکر فروشان نزول کرده حجره بگرفت و بر در حجره اش دوسه دیناری با قفل بر در می نهاد تا خلق را گمان آید که تا جری بزرگست ،خود در حجره غیر از حصیری کهنه و شکسته کوزه و بالشی از خشت خام نبودی،  مدت اقامت شمس در قونیه تا وقتیکه مولانا را منقلب ساخت به تحقیق نپیوسته و چگونگی دیدار وی را با مولانا هم به اختلاف نوشته اند. مطابق روایات سلطان ولد پسر مولانا در ولد نامه، عشق مولانا به شمس مانند جستجوی موسی است. از خضر که با مقام نبوت و رسالت و رتبه کلیم اللهی ،باز هم مردان خدا را طلب میکرد و مولانا نیز با همه کمال و جلالت در طلب اکملی روز می گذاشت تا اینکه شمس را که از مستوران قباب غیرت بود بدست آورد مرید  وی شد و سر در قدومش نهاد و یکباره در انوار او فانی گردید.

 

 آنکه اندر علوم فاًق بود     بسری شیوخ لاًلق بود                         

          شمس تبریزی که نور حق است     آفتاب است و نور مطلق است   

  

 

 

نه شبم نه شب پرستم، که حدیث خواب گویم

چو غلام آفتابم، هم از آفتاب گویم

چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی.

به نهان از او بپرسم، به شما جواب گویم

به قدم چو آفتابم، به خرابه ها بتابم

بگر یزم از عمارت، سخن خراب گویم

من اگر چه سیب شیبم زدرخت بس بلندم

من اگر خراب و مستم، سخن صواب گویم

چو دلم ز خاک کویش بکشیده است بویش

خجلم ز خاک کویش که حدیث آب گویم

بگشا نقاب از رخ، که رخ تو است فرخ

تو روا مبین که با تو ز پس نقاب گویم

چودلت چو سنگ باشد، پر از آتشم چو آهن

تو چو لطف شیشه گیری، قدح و شراب گویم

چو ز آفتاب زادم، به خدا که کیقبادم

نه به شب طلوع سازم، نه زما هتاب گویم

 

 

سر انجام مولوی و آن توانای عالم معنی در بستر نا توانی  بیفتاد  و به حمای محرق دو چارآمد و هر چه طبیبان به مداوا کوشیدند سودی نبخشید و عاقبت روز یکشنبه پنجم ا جمادی الا خر  سنهُ  ۶۷۲ وقتیکه آفتاب زرد او میگشت ودامن در می پیچید آن خورشید معرفت پر تو عنایت از پیکر جسمانی بر گرفت واز ین جهان فرودین بکارستان غیب نقل فرمود.

 اهل قونی از خرد بزرگ در جنازه مولانا حاضر شدند  و عیسویان و یهود نیز که صلح جوًلی و نیک خواهی وی را آزموده بودند به همدردی اهل اسلام شیون و فغان می کردند و شیخ صدرالدین بر مولانا نماز خواند و از شدت بی خودی و درد شهقه ای بزد و از هوش برفت. جنازه مولانا را به حرمت تمام بر گرفتند و در تربت مبارک مد فون ساختند.

مولانا در نزدیک پدر خود سلطان العلماُ مدفون گردید واز خاندان و پیوستگان وی تجاوز از پنجاه تن در آن ساحت قدس مدفون شده اند و بنا به بعضی روایات تربت و مدفن سلطان العلما بهاُ ولد و خاندان وی قبلاُ به نام باغ سلطان معروف بوده و بها ولد هنگام ورود به قونیه گفته بود که رائه خاندان ما از اینجا می آید و سلطان آن موضع را بدوبخشید و سپس آن را ارم با غچه گفتن.                                                                               

  

 

ای بسا هندو وترک همزبان      ای بسا دو ترک چون بیگانگان

پس زبان همدلی خود دیگر است   همدلی از همزبانی خوشتراست

 

رحم فرما بر قصور و فهم ها                 ای ورای عقل ها و وهم ها

قطرهً دانش که بخشیدی زپیش        متصل گردان به دریا های خویش

قطرهً علم است اندر جان من                وار هانش از هوا و خاک تن

ای مبدل کرده خاکی را به زر               خاک دیگر را بکرده بوابشر

کار تو تبدیل اعیان واعطا            کار ما سهو است و عصیان و خطا

  سهو و نسیان را مبدل کن به علم          من همه جهلم مراده صبروحلم   

دیدهً بخشا که تا بینا شویم                     دانشی بخشا که تا دانا شویم 

 

 

                         

   "بذر حقیقی تصوف در قرآن است و این بذر ها آن چنان کافی و وافی هستند که نیازی بدان      نیست که بر سر سفره اجنبی نشست "ما سینیونس"

پر واضع است که مثنوی و دیوان کبیر مولانا خداوند گار بلخ از منابع معنوی عظیم و پرُ باری بر خوردار است که میتوان آنرا فقط در قرآن و حدیث دریافت و بر همین بنیاد است که گفته " ما ز قران مغز را بر داشتیم " و یا آینکه " مثنوی ، معنوی ، مولوی ، هست قرآن در زبان پهلوی "

اگر تنز ما این باشد که ما بیآیم مثنوی و دیوان کبیر آن مرد بزرگ را علم روز مقایسه نمایم و هر جای آن که با علم روز مطابقت نداشته باشد حذف نمایم " ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی   این راه که تو میروی به ترکستان است" بزرکترین عیب و علت ما در این زاویه متمرکز گردیده که ما جهل وعدم آگاهی خود را هم میخواهیم به عنوان علم تبارز از بد هیم  در حالیکه این ناشی از غرور جهالت و بی دانشی ما مینماید. و ریشه این بی خبری در جای دیگری وصل است و آن بی نیازی نسبی ما است که از مادیات بدست آورده ایم و وقتیکه می بینیم در این راستا از بعضی ها ثروت

 ما بیشتر است گمان میکنیم علم ما هم به تناسب سرمایه با ید بیشتر باشد که این نها یتی غرق بودن ما را در گرداب جهل نشان میدهد. ما اگر میخواهیم هر علمی را بدست آوریم باید بیاً موزیم، زحمت بکشیم و حتی در جریان شب به چشم ها اجازه بسته شدن و خواب رفتن را ندهیم ما آگاهی و خود آگاهی را باید بدانیم. ما علمی را که از طریق ماًخذ ها و  منابع منطقی مبتنی بر نظریات علما بدست میآید تا علمی را که می توانیم از طریق ریاضت " من لدُن " بدست آوریم هم باید فرق نما یًم ما باید بدانیم و به علم الیقین  و عین الیقین و حق  الیقین و به این مرز و بوم از علم و ادب دسترسی پیدا نمایًم که منابع مهم عرفان و تصوف همیشه برای تطبیق و تحقق دین با رعایت همه موازبن و اثبات عینیت آن بکار رفته و بر همین اساس است که تمام متون عرفان باالاخص مثنوی مولانا مالا مال از آیت و حدیث است وتعالیم همهً عرفا و صوفیه به استناد آیات قرآن و حدیث و اشارات. اولیا و قصص و حالات انبیای خدا استوار گشته است. و معقول به نظر نمی رسد که تصوف و عرفان اسلامی را به ادیان دیگر و اقوام و علوم دیگر نسبت دهیم زیرا در معارف تعالیم اسلامی نکات و زمینه های وجود دارد. که مردان راه حق تعالیم و دساتببر خود را و حتی بر نامه عمل خود را از آن ها استخراج و استنباط کرده اند " چنانچه "ما سینیونس فرانسوی " می نویسد " بذرحقیقی تصوف در قرآن است و این بذر ها آنقدر کافی و وافی هستند که نیازی بدان نیست که بر سر سفرهً اجنبی نشست" و نیز می گوید هر محیط دینی که در مورد تقوی و تاً مل و اخلاص  به پیروان خود تا کید اکید کرده با شد صلاحیت این را دارد. که روح تصوف در آن ظهور کند. بنابر این تصوف مخصوص یک نژاد یا یک زبان یا یک ملیت خاص نیست بلکه آن پدیده روحی است که به حدود مادی وسمت و نژاد محدود نمی شود پس تصوف اسلامی از قرآن که مسلمان ها آیاتش را تلاوت مینماید و در آیات آن تامل مینمایند و به انجام واجباتش

 قیام مینمایند سر چشمه گرفته و نمو یافته و ادمه و تکامل پذ یرفته است " چون قران کلام خداوند بوده و خدا را خالق و آفریننده همه چیز و همه کس معرفی مینمایًد و می گوئید " ذات مقدس او در همه جا و با همه چیز و همه کس است " انما تُوّلو بّسُم وَ جُهُ ﺍﷲ" به هر جاه رو کنید چهره خداوند آنجا ست وَنَحُن اقرب الیکم منکم " من از شما به شما نزدیکترم "هوالاول، هوالاخر، هوالظاهر، هوالباطن " "اول، آخر، ظاهر و باطن همه اوست" واین چنین آیات افکار و اندیشه انسان را به سوی توحید دعوت مینماید و به گفتهً پیغمبر که فرموده است. " خداوند می دانست که در آخر زمانه مردمانی متعمق در توحید ظهور می کنند لهذا آیات "قل هواﷲ احد و آیات دیگری در رابط به توحید را نازل فرمود و در مورد سیر و سلوک و طی مراحل قرب حق تا فنا و آخرین مرحلَه نیستی کافی است آیات مربوط به لقاًاﷲ، رضوان اﷲ،نفس، وحی، الهام ومکالمه ملایکه با غیر از پیغمبران خدا مثلا حضرت مریم و نفس اماده، لوامه، ملهمه، و مطمًنه را با آیات در باره علم کسبی ولدنی و آیات مربوط به مجاهده را در رابطه به تزکیه و تصفیًه نفًس بخوانیم و بدانیم "والذین جاهد فینا لهذ ینهم سبلنا و همچنین آیه قَد˚ اَفلح مَََُن زّکهَا و قد خاب من دَ ّسها."

قرآن کریم به طور متواتر از حَب الهی که با ید ما فوق همًهَ محَبت ها باشد یاد کرده و هکذا از تسبیح و حمد و ثنا و ستایش خداوند به وسیله تمام ذرات که در کاینات به وجود آ مده اطلاع داده و خاطر نشان ساخته است که اگر شما انسان ها به جای برسید که به آن منظور خلق شده اید

آن ها را درک نماید و هکذا در قران از نفخه الهی سخن گفته شده معلم و آموزگار بزرگوار ما

پیر بلخ.

 

 

 نفخ نعمت کرده ائی    در همه در دمیده ئی

 

  چون دم تست جان نی        بی نی ما فغان مکن   

 

ای همه خلق نای تو    پرُ شده از نوای تو      

 

 

گر نه سماع باره ئی       دست به نای جان مکُن

 

ناله مکن که تا که من ناله کنم برای تو         گرگ توئی شبان منم خویش چو من شبان مکن

هر بن با مداد تو جانب ماکشی سبو             کای تو بدیده روی من روی به این و آن مکُن

باده بنوش مات شو جمله تن حیات شو          بادهً چون عقیق بین یاد عقیق کان مکُن

 

 

این ها را می توان به عنوان معنویت عظیم و گستردهً در مورد خدا و جهان و انسان و باالاخص در مورد روابط خدا و انسان تلقی نمود. اما سوال در این جاست که کسانیکه نام عارف را بالای خود گذاشته اند آیا از این همه غنامندی در سیر و سلوک ا ستفاده درست وبه موقع طبق اصول شرع انور کرده اند و یا خیر؟

 

متاسفانه از محتوای سخن ها ًیکه در موقع ابراز نظر بعضی ها استنباط می گردد " به قول  معروف " تا مرد سخن  نگفته باشد  عیب و هنرش نهفته باشد" و به قول معلم عزیز وارجمند ما: بی گمان که این زبان پرده دل است.                                                                           

          

چون به جنبد پردهً های سر واصل است   گر زبان نطق کاذب نیزهست

لیک بوی از صدق وکذبش مُخبر است       آن نسیمی که میآید از چمن

 

هست پیدا از سموم گلخن   بوی صدق و بوی کذب گل گیر   هست پیدا در سخن چون مشک وسیر

 

گرندانی یار را از ده دله       از مشام فاسد خود کن گله

 

حقا آن مرد که گفته بود    "مردم دشمن آن چیزی اند که نمی دانند " سخن آن قابل صدق است و نظریات انهایًکه بنابر عدم آگاهی از تمام ارزش های  معنوی تصوف و عرفان دوست دارند این سخن ها از نام یک کسی که مسلمان نیست و یا خارج از دایره اسلام است بشنوند و این خیلی ها به ذوق ایشان برابر تر است دلیل اثبات این ادعا میباشد ولی برای اینکه بتوانیم تمام موانع را از سر راه بر داریم به آنهایًکه در این راه معلومات ندارند میخواهیم با دید وسیع و سینه فراخ تفهیم نمایًم که : بیآیم ذوق دیگران را که آیا موافق اند ویا مخالف کنار بگذاریم و غرض ها را ار ذهن خود بزدایم آنگاه به ساده گی خواهیم دانست که سرمایه عظیم و پر بار اسلام غیر قابل انکار است و الهام بخش واقعی این ارزش ها  معرفت و تصوف اسلامی است که میخواهد عملکرد رهبران واقعی صدر اسلام در عمل

 پیاده گردد نه سخن های در قالب شعار و بدون عمل که صرفاً از طریق حیله و نیرنگ برای فریب انسان می توان از آن استفاده نمود.  برنامهً عمل و خطوط اساسی زنده گی مردان که جان ومال خود را در راه بهروزی انسان وحتی آرامش و نجات همهً مخلوق از درد و مرض وجهل مصرف کرده نشان میدهد که فقط در طول تاریخ آنهایًکه از طریق تصوف مزهً اسلام و عرفان و معرفت را چشیده اند با یک قمار مردانه خود را وقف نموده و منحیث درخت پُر بار همه را از فیض آنچه در توان دارند و لو که خود شان هم محتاج اند مستفید نموده و آیهُ ویُو ثرون علی الَفسًهم و لوکان بهم خصاصه در مورد عملکرد ایشان صدق منیماید.

 

 

کریم کامل آن را میشناسم اندر ین دوران       که گرنانی رسد از آسیاب چرخ گردانش    

زا استغنای همت با وجود فقر و بی برگی        زخود واگیرد و سازد نصیب بی نوایانش

 

انسان عارف و متصوف با تظاهر و عوام فریبی بیگانه بوده و اگر تمام دنیا از او باشد و به نیازمندان ایثار نمایًد نمیخواهد دیگران به جزً از خدا کسی به مطلب آن واقف شود. انسان عارف به درجه از یقین و اخلاص میرسد که مدح وضم هم هر دو در نظر آن یکسان

بوده: چون در راه محو شدن میرود بناً "من" را باید محو نمایُد زیرا دو "من" در یک سرا و در یک دل جور نمی آیًد-

 

 تا علم و فضل بینی بی معرفت نشینی         یک نکته ات بگویم خود را مبین که استی

 

عارف در فکر نابودی عیب های است که قلب او را مکدر می سازد نه اینکه مثل ما اگر کسی خواسته باشد شمهً از عیب ها و علت های ما را که به مرض پله بینی مواجه بوده و هر لحظه انسان های اطراف را از دریچه سیاست نگاه می کنیم و نا ظریم که کدام یک از نردبان خلق پلهً بالا شده بآن به هر نحو و هر طریقی که باشد باید دوست شویم که این اعمال مناقض خصایل مرد ها بوده و در شاه راه کسانیکه از طریق عرفان و تصوف ره نوردی کرده اند گناهی است نا بخشودنی و اگر کسی از این اعمال ما را بر حذر بدارد و این امراص ما را یاد آوری نمایًد به عوض تحسین ان فوراً بر آشفته گردیده و تصور می نماًیم شخصیت تصنعی ما لکه دار شده در صورتیکه بر عکس به مرض رسوا کننده و مُتعفن کننده ما داروی را خداوند از طریق طبیب حاذق برای ما میسر نموده آنهم بدون فیس واجرت که لازم است از ته دل وصمیم قلب از آن عیب گویان وتشخیص کنندگان عیب سپا سگزاری نماًیم. اگر میخواهیم عارف شویم : به بی خبر مگویًد اسرار عشق و مستی تا بی خبر بمیرد در اوج خود پرست

شخصیت های عرفانی ادوار گذشته که تنها و تنها از شاه راه شریعت و طریقت و حقیقت رفته اند این حکم معلم بشریت را آوازه گوش خود کرده اند که "شریعت همان گفته های من است، طریقت کرده های من، حقیقت احوال من، معرفت سرمایًه من، عقل اصل دینم، حُب بنیادم، شوق مر کبم، خوف رفیقم، حلم، سلاحم، علم، همراهم، توکل پوششم، قناعت گنجم، صدق منزلم، یقین ما وایم، و فقر فخرم است که به خاطر آین ها برانبیای دیگر سر فرازی دارم"

ما اگر میخواهیم خود را به این اعمال شرافتمندانه و گهر بار زینت بدهیم باید در وجود خود حکم انقلابی را صادر و نفس را نگزاریم کمافی الساًبق در قلمرو وجود، امیر ما باشد و ما به عنوان مامور در تعمیل او امر آن ملاذم و غلام.

منابع خارجی در این راستا اصلاً نه اطلاعات دارند و نه هم کسی از این راه رفته است، اگر بخواهم با پیش کش کردن اصطلاحات سیاسی گفته های مولانا را به تصور بعضی ها با علم روز مدُغم بسازیم تا جنبه د یالکتیک را به خود  بگیرد. ما مگر راه و روش جدیدی را از راه دست بویً بیگانه های بوالهوس منحیث اسپ گادی پیش کش نمایًم والا عرفان را  که مولانا عرضه نموده سراپا عشق است ، سراست ، خفی است واخفااست نه علمی که قلب انسان را به طرف فلزی شدن ببرد و انسان را به ماشین هر کاره و سرد بدون جان تبدیل نماًید مستشرقین در جستجوی منبع غیر از اسلام هستند که الهام بخش معنویت های عرفان باشد که به هیچ و جه بدون در نظر داشت احکام قرآن و احادیث موضوعه در این راه موفق شده نمیتوانند.

ما باید به هواخواهان خارجی پرست که داد از اسلام می زنند اما اسلام و تصوف که پوست آن صرفاً اسلامی باشد و مغز آنرا خارجی ها ترمیم و ملمع کاری کرده باشند بگوًیم  که خوشبختانه افرادی از درون جامعه غرب مانند نیکلسون انگلسی و ما ستینونس فرانسوی با مطالعات دقیق و وسیع که از اسلام وتصوف کرده اند و باالاخره صریحا اعتراف نموده اند که منبع اصلی عرفان وتصوف اسلامی قرآن و سنت بوده و به گفته نیکلسون در قران می بینم که می گوید " خداوند نور آسمان ها و زمین است"

 ا۶سورهً نور آیه(٣٥ ) " و اولین و آخرین است" حدید آیه " و هیچ خدای جزً او نیست" بقره"  ۱۶۳ "همه چیز به جزً او نابود نمیشود" الرحمن  ۲۷ "من در انسان از روح خود دمیدم حجر ۲۹ "من انسان را آفریدم میدانم نفس او به او  چه میگوید زیرا من  از رگ گردن بآن نزدیکترم" سوره ق آیه ۶ " هر کجا روکنید روی خدا آنجاست بقره ۱۱۵ ، به هر کس خدا روشنی ندهد هیچ روشنی نخواهد داشت نور آیه ۴۰ " ریشه و تخم درخت تصوف در این آیات و بخش کثیری  از آیات دیگر برای صوفیان واقعی و متصوفین عالی مقام که درخت آبرو وعزت شان تا قاف قیامت سبز و پُر بار است و از برکت سیر و سلوک و مجاهدت های عاشقانه و جان بازانه آنهاست که ما چیزهای برای گفتن داریم در حالیکه از مجموعهُ اعمال خود ننگ "مسلمانی ما در حیرت انداخت خدا و جبریل و مُصطفی را " و باز هم به قول نیکلسون "اصول وحدت و تصوف بیش از همه جا در قرآن ذکر شده و همچنین پیغمبر میگوید که خداوند میفرماید " چون بنده من در اثر عبادت و اعمال نیک دیگر به من نزدیک شود من اورا دوست می گیرم و در نتیجه این دوستی من گوش او خواهم شد که با من بشنود وچشم او خواهم شد که با من ببیند وزبان ودست    اوخواهم شد که توسط من بگوید و بگیرد" لا یزاالُ العبد یتقربُ الا با لنوافل حتًی اذا آحُببتُهُ کنت سمعه الذی یسَمعُ به وبصُرهُ الذی یُبصربه و لسانه الذی ینطق به ویده الذی َببُطِشُ به" وهکذا از چهار صد و هفت آیه قرآن در تاَیید مبانی و اصول عرفان و تصوف بهره می گیرند که تمام آن ها مستقیم و غیر مستقیم به عنوان "با طن قران" مطرح گردیده است به قول پیغمبر- ان القران  ظهراً وبِطناً ولبطنیه بطنا الیﱠ سَبعه بطن – به گفته مولوی.

 

حرف قران را مدان که ظاهر است        زیرظاهر باطن هم قاهر است

زیرا آن باطن یکی بطن دگر                خیره گردد اند او فکر و نظر

زیرا آن باطن یکی بطن سوم                که در او گرد دخرد ها جمله گُم

بطن چهارم از نبی خود کس ندید          جزخدای بی نظیروبی ندید

هچنان تا هفت بطن ای بولکرم             می ثمر تو این حد یث معتصم

 

باید دانست که عرفان که مولانا در ۶۸ هزار بیست مثنوی معنوی و دیوان کبیر عرضه نموده راه رسیدن از مقامات تبتل تا فنا پله پله تا ملاقات خدا را به همگان تسریع و واضح نماید اما در کار برد آن چهار عضر اصلی دخالت دارند: ۱ – گوینده ۲ – شنونده ۳ – معنی ۴ – لفظ- در تعریف و تعبیر آن مجموعهً از اشعار عر فانی  شنونده به

:: موضوعات مرتبط: , ,

|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
زندگی نامه سعدی
دو شنبه 26 بهمن 1388 ساعت 4:45 بعد از ظهر | بازدید : 1227 | نوشته ‌شده به دست محمد طغیانی | ( نظرات )

 

سعدی تخلص و شهرت «مشرف الدین» ، مشهور به «شیخ سعدی» یا «شیخ شیراز» است.

درباره نام و نام پدر شاعر و هم چنین تاریخ تولد سعدی اختلاف بسیار است.

سال تولد او را از 571 تا 606 هجری قمری احتمال داده اند و تاریخ درگذشتش را هم سالهای 690 تا 695 نوشته اند.

سعدی در شیراز پای به هستی نهاد و هنوز کودکی بیش نبود که پدرش در گذشت.

آنچه مسلم است اغلب افراد خانواده وی اهل علم و دین و دانش بودند.

سعدی خود در این مورد می گوید:

همه قبیله ی من، عالمان دین بودند ------- مرا معلم عشق تو، شاعری آموخت

سعدی پس از تحصیل مقدمات علوم از شیراز به بغداد رفت و در مدرسه نظامیه به تکمیل دانش خود پرداخت.

او در نظامیه بغداد که مهمترین مرکز علم و دانش آن زمان به حاسب می آید در درس استادان معروفی چون سهروردی شرکت کرد.

سعدی پس از این دوره به حجاز، شام و سوریه رفت و در آخر راهی سفر حج شد.

او در شهرهای شام (سوریه امروزی) به سخنرانی هم می پرداخت ولی در همین حال، بر اثر این سفرها به تجربه و دانش خود نیز می افزود.

سعدی در روزگار سلطنت "اتابک ابوبکر بن سعد" به شیراز بازگشت و در همین ایام دو اثر جاودان بوستان و گلستان را آفرید و به نام «اتابک» و پسرش سعد بن ابوبکر کرد.

برخی معتقدند که او لقب سعدی را نیز از همین نام "سعد بن ابوبکر" گرفته است.




تصویر


پس از از بین رفتن حکومت سلغریان، سعدی بار دیگر از شیراز خارج شد و به بغداد و حجاز رفت.

در بازگشت به شیراز، با آن که مورد احترام و تکریم بزرگان فارس بود، بنابر مشهور به خلوت پناه برد و مشغول ریاضت شد.

سعدی، شاعر جهاندیده، جهانگرد و سالک سرزمینهای دور و غریب بود؛ او خود را با تاجران ادویه و کالا و زئران اماکن مقدس همراه می کرد. از پادشاهان حکایتها شنیده و روزگار را با آنان به مدارا می گذراند.

سفاکی و سخاوتشان را نیک می شناخت و گاه عطایشان را به لقایشان می بخشید. با عاشقان و پهلوانات و مدعیان و شیوخ و صوفیان و رندان به جبر و اختیار همنشین می شد و خامی روزگار جوانی را به تجربه سفرهای مکرر به پختگی دوران پیری پیوند می زد.

سفرهای سعدی تنها جستجوی تنوع، طلب دانش و آگاهی از رسوم و فرهنگهای مختلف نبود؛ بلکه هر سفر تجربه ای معنوی نیز به شمار می آمد.

سنت تصوف اسلامی همواره مبتنی بر سیر و سلوک عارف در جهان آفاق و انفس بود و سالک، مسافری است که باید در هر دو وادی، سیری داشته باشد؛ یعنی سفری در درون و سفری در بیرون.

وارد شدن سعدی به حلقه شیخ شهاب الدین سهروردی خود گواه این موضوع است.

ره آورد این سفرها برای شاعر، علاوه بر تجارب معنوی و دنیوی، انبوهی از روایت، قصه ها و مشاهدات بود که ریشه در واقعیت زندگی داشت؛ چنان که هر حکایت گلستان، پنجره ای رو به زندگی می گشاید و گویی هر عبارتش از پس هزاران تجربه و آزمایش به شیوه ای یقینی بیان می شود. گویی، هر حکایت پیش از آن که وابسته به دنیای تخیل و نظر باشد، حاصل دنیای تجارب عملی است.

شاید یکی از مهم ترین عوامل دلنشینی پندها و اندرزهای سعدی در میان عوام و خواص، وجه عینی بودن آنهاست. اگرچه لحن کلام و نحوه بیان هنرمندانه آنها نیز سهمی عمده در ماندگاری این نوع از آثارش دارد.

از سویی، بنا بر روایت خود سعدی، خلق آثار جاودانی همچون گلستان و بوستان در چند ماه، بیانگر این نکته است که این شاعر بزرگ از چه گنجینه ی دانایی، توانایی، تجارب اجتماعی و عرفانی و ادبی برخوردار بوده است.

آثار سعدی علاوه بر آن که عصاره و چکیده اندیشه ها و تأملات عرفانی و اجتماعی و تربیتی وی است، آیینه خصایل و خلق و خوی و منش ملتی کهنسال است و از همین رو هیچ وقت شکوه و درخشش خود را از دست نخواهد داد.

ویژگی های آثار سعدی


آنچه که بیش از هر ویژگی دیگر آثار سعدی شهرت یافته است، "سهل و ممتنع" بودن است.

این صفت به این معنی است که اشعار و متون آثار سعدی در نظر اول "سهل" و ساده به نظر می رسند و کلمات سخت و نارسا ندارد.

در طول قرن های مختلف، همه ی خوانندگان به راحتی با این آثار ارتباط برقرار کرده اند.

اما آثار سعدی از جنبه ی دیگری، "ممتنع" هستند و کلمه ی "ممتنع" در اینجا یعنی دشوار و غیرقابل دسترس.

وقتی گفته می شود شعر سعدی "سهل و ممتنع" است یعنی در نگاه اول، هر کسی آثار او را به راحتی می فهمد ولی وقتی می خواهد چون او سخن بگوید می فهمد که این کار سخت و دشوار و هدفی دست نیافتنی است.

بعضی دیگر از ویژگی های آثار سعدی عبارتند از:

نکات دستوری

نکات دستوری در آثار سعدی به صحیح ترین شکل ممکن رعایت شده است.

عنصر وزن و موسیقی، منجر به از بین رفتن یا پیش و پس شدن ساختار دستوری در جملات نمی شود و سعدی به ظریف ترین و طبیعی ترین حالت ممکن در لحن و زبان، با وجود تنگنای وزن، از عهده این کار برمی آید.

ای که گفتی هیچ مشکل چون فراق یار نیست

گر امید وصل باشد، همچنان دشوار نیست

نوک مژگانم به سرخی بر بیاض روی زرد

قصه دل می نویسد حاجت گفتار نیست




تصویر

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم

بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

به وقت صبح قیامت، که سر زخاک برآرم

به گفتگوی تو خیزم، به جستجوی تو باشم

حدیث روضه نگویم، گل بهشت نبویم

جمال حور نجویم، دوان به سوی تو باشم


ایجاز

ایجاز یعنی خلاصه گویی و یا پیراستن شعر از کلمات زاید و اضافی.

دوری از عبارت پردازی های بیهوده ای که نه تنها نقش خاصی در ساختار کلی شعر بلکه از زیبایی کلام نیز می کاهند، در شعر و کلام سعدی نقش ویژه ای دارد.

از سویی این ایجاز که در نهایت زیبایی است، منجر به اغراق های ظریف تخیلی و تغزلی می شود و زبان شعر را از غنایی بیشتر برخوردار می کند.

در شعر سعدی هیچ کلمه ای بدون دلیل اضافه یا کم نمی شود.

گفتم آهن دلی کنم چندی

ندهم دل به هیچ دلبندی

به دلت کز دلم به در نکنم

سخت تر زین مخواه سوگندی

ریش فرهاد بهترک می بود

گر نه شیرین نمک پراکندی

کاشکی خاک بودمی در راه

تا مگر سایه بر من افکندی ...


ایجاز سعدی، ایجاز میان تهی و سبک نیست، بلکه پراز اندیشه و درد است.

در دو حکایت زیر از "گلستان" به خوبی مشاهده می شود که سعدی چه اندازه از معنی را در چه مقدار از سخن می گنجاند:

حکایت: پادشاهی پارسایی را دید، گفت: «هیچت از ما یاد آید؟» گفت: «بلی، وقتی که خدا را فراموش می کنم.»

حکایت: یکی از ملوک بی انصاف، پارسایی را پرسید: «از عبادتها کدام فاضلتر است؟» گفت: «تو را خواب نیمروز، تا در آن یک نفس خلق را نیازاری.»


موسیقی

سعدی از موسیقی و عوامل موسیقی ساز در سبک و زبان اشعارش سود می جوید. وی اغلب از اوزان عروضی استفاده میکند.

علاوه بر اوزان عروضی، شاعر به شیوه مؤثری از عواملی بهره می برد که هر کدام به نوعی موسیقی کلام او را افزایش می دهند؛ عواملی همچون انواع جناس، هم حروفیهای آشکار و پنهان، واج آرایی، تکرار کلمات، تکیه های مناسب، موازنه های هماهنگ لفظی در ادبیات و لف و نشرهای مرتب و ...

استفاده از این عناصر به گونه ای هنرمندانه و زیرکانه صورت می گیرد که شنونده یا خواننده شعر او پیش از آن که متوجه صنایع به کار رفته در شعر او شود، جذب زیبایی و هماهنگی و لطافت آنها می شود.

در غزل زیر سعدی نهایت استفاده را از عوامل موسیقی زای زبان برده است، بی آن که سخنش رنگ تکلف و تصنع به خود بگیرد.

تکرارهای هنرمندانه ی کلمات، هم حروفی ها و وزن مناسب شعر و همچنین لحن عاطفی و تعزلی کلام سعدی را چون شربتی شیرین و گوارا به جان خواننده می ریزد:

بگذار تا مقابل روی تو بگذریم

دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم

شوق است در جدایی و جور است در نظر

هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم

روی ار به روی ما نکنی حکم از آن تست

باز آ که روی در قدمانت بگستریم

ما را سری است با تو که گر خلق روزگار

دشمن شوند و سر برود، هم بر آن سریم

گفتی زخاک بیشتر نه که از خاک کمتریم

ما با توایم و با تو نه ایم اینت بوالعجب

در حلقه ایم با تو و چون حلقه بر دریم

از دشمنان برند شکایت به دوستان

چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم؟


طنز و ظرافت

طنز و ظرافت جایگاه ویژه ای در ساختار سبکی آثار سعدی دارد.

البته خاستگاه این طنز به نوع نگاه و تفکر این شاعر بزرگ بر می گردد. طنز سعدی، سرشار از روح حیات و سرزندگی است.

سعدی به یاری لحن طنز، خشکی را از کلام خود می گیرد و شور و حرکت را بدان باز می گرداند.

با همین طنز، تیغ کلامش را تیز و برنده و اثرگذار می کند.

طنز، نیش همراه با نوش است؛ زخمی در کنار مرهم. سالها بعد، لسان الغیب، حافظ شیرازی ابعاد عمیق دیگری به طنز شاعرانه بخشید و از آن در شعر خود استفاده ها برد:

با محتسب شهر بگویید که زنهار

در مجلس ما سنگ مینداز که جام است


یا

کسان عتاب کنندم که ترک عشق بگوی

به نقد اگر نکُشد عشقم، این سخن بکشد


آثار سعدی


از سعدی آثار گوناگونی به نظم و نثر موجود است که عبارتند از:

1- بوستان یا سعدی نامه، که در واقع اولین اثر اوست و در سال 655 تمام شده است. گویا سعدی آن را در ایام سفر خود سروده و هم چون ارمغانی در سال ورود خود به وطن بر دوستانش عرضه کرده است.

موضوع این کتاب که از عالی ترین آثار قلم توانای سعدی و یکی از شاهکارهای شعر فارسی است، اخلاق و تربیت و سیاست و اجتماعیات است.

این کتاب ده بخش دارد به نام های: عدل، احسان، عشق، تواضع، رضا، ذکر، تربیت، شکر، توبه، مناجات و ختم کتاب.

سعدی این کتاب را که حدود چهارهزار بیت دارد به نام اتابک ابوبکر بن سعد کرده است.

2- گلستان، شاهکار نویسندگی و بلاغت فارسی است که سعدی آن را در سال 656 تألیف کرده است.

3- قصاید عربی، که حدود هفتصد بیت می شود و شامل موضوعات غنایی و مدح و اندرز و مرثیه است.

4- قصاید فارسی، در ستایش پروردگار و مدح و اندرز و نصیحت بزرگان و پادشاهان معاصر سعدی است.

5- مراثی، شامل چند قصیده بلند در رثای مستعصم بالله -آخرین خلیفه عباسی که به فرمان هلاکو کشته شد- و نیز مرثیه هایی برای چند تن از اتابکان فارس و وزرای آن زمان است.

6- ملمعات و مثلثات و ترجیعات: که شمال اشعاری در قالب های خاص مانند ترجیع بند و ... است.

7- غزلیات، که خود شامل چهار بخش است؛ طیبات، بدایع، خواتیم و غزلیات قدیم.

8- مجالس پنجگانه، این کتاب به نثر است و در بردارنده ی خطابه ها و سخنرانی های سعدی است.

هر چند موضوع آن ارشاد و نصیحت است اما از لحاظ جوهر نویسندگی به پای گلستان نمی رسد.

9- نصیحة الملوک، در پند و اخلاق و چندین رساله ی دیگر به نثر در موضوعات گوناگون.

10- صاحبیه، که مجموعه چند قطعه فارسی و عربی است و بیشتر آنها در ستایش شمس الدین صاحب دیوان جوینی وزیر دانشمند دوست عصر اتابکان است و به همین دلیل آن را "صاحبیه" نامیده است.

11- خبیثات، مجموعه ای است از اشعار هزل آمیز، که هر چند اغلب آنها خوشایند نیست ولی چند غزل و رباعی دارد که نمونه ای از لطیفه های آن دوران هستند و از این جهت قابل بررسی اند.

مجموعه ی این آثار "کلیات سعدی" نامیده می شود. که تحت همین عنوان بارها بارها چاپ شده است.

نمونه آثار


نمونه ی شعر از "بوستان"

سگی پای صحرانشینی گزید
به خشمی که زهرش ز دندان چکید

شب از درد بیچاره خوابش نبرد
به خیل اندرش دختری بود خورد

پدر را جفا کرد و تندی نمود
که آخر تو را نیز دندان نبود؟

پس از گریه مرد پراگنده روز
بخندید کای مامک دلفروز

مرا گر چه هم سلطنت بود بیش
دریغ آمدم کام و دندان خویش

محالست اگر تیغ بر سر خورم
که دندان به پای سگ اندربرم

توان کرد با ناکسان بدرگی
ولیکن نباید ز مردم سگی


      •  

نمونه ای از غزل سعدی

شب عاشقان بی​دل چه شبی دراز باشد

تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد

عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت

به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد

ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویت

که محب صادق آنست که پاکباز باشد

به کرشمه عنایت نگهی به سوی ما کن

که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد



تصویر


 

 



:: موضوعات مرتبط: , ,
|
امتیاز مطلب : 71
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25